امیرکشتگر | عضو هیئت علمی پژوهشکده شورای نگهبان

سیاست خارجی اخلاق‌محور در محاصره دکترین پرمخاطره لافیر (Lawfare)

نویسنده امیرکشتگر | عضو هیئت علمی پژوهشکده شورای نگهبان

گفتار نخست) اخلاق در چالشِ وضعیت هابزی: سیاست خارجی اخلاق‌محور، حامل آرمان‌های بلند و ارزش‌های انسانی است؛ اما در چشم‌انداز واقعی و سخت نظام بین‌الملل - که توماس هابز آن را «جنگ همه علیه همه» توصیف کرده - این رویکرد اگر بدون زیرساخت عقلانیت و فهم دقیق مناسبات قدرت پیگیری شود، به خطری جدی برای امنیت و منافع ملی بدل می‌شود. اخلاق، زمانی اصالت و تأثیر واقعی خود را دارد که بر پایه خرد و درک واقعیت‌های قدرت استوار باشد. رویکردی که در برابر تهاجم مکرر و سوءاستفاده‌های طرف مقابل ناتوان بماند، از بنیاد عقلانی خویش فاصله گرفته و معنای خود را دگرگون می‌سازد؛ به جای آنکه سازنده باشد، می‌تواند به ویرانگری تبدیل شود. سیاست خارجی اخلاق‌محور باید در عین وفاداری به ارزش‌ها، با تیزبینی، تدبیر و آمادگی برای حفظ منافع ملی ترکیب شود تا نه یک آرمان صرف، بلکه ابزاری زنده و مؤثر در پیچیده‌ترین بازی‌های قدرت باشد.
گفتار دوم) Lawfare نمودی از منطق هابزی نظام بین¬الملل: دکترین Lawfare نمود تازه‌ای از رقابت هابزی در نظام بین¬الملل است؛ جنگی نرم که میدان آن حقوق و قوانین است. بنا بود حقوق به مثابه چارچوبی اخلاقی و بی‌طرف، ابزار برقراری عدالت و صلح باشد؛ زبان مشترکی برای تنظیم مناسبات و حفظ نظم در میان دولت‌ها؛ اما Lawfare این بنیاد را متزلزل می‌سازد. قواعد حقوقی، از جایگاه بی‌طرفانه و عدالت‌محور خود خارج شده و به سلاحی برای فشار و تحمیل اراده سیاسی تبدیل می‌شوند. کتاب «Law as a Weapon of War» اثر دیوید کیتر، این تحول خطرناک را به‌روشنی تبیین می‌کند و نشان می‌دهد چگونه Lawfare نه صرفاً یک استراتژی سیاسی، بلکه نوعی جنگ تمام‌عیار است که در آن حقوق به میدان نبرد تبدیل می‌شود. این دکترین ساختار حقوقی بین‌الملل را تضعیف کرده، اعتماد میان کشورها را فرو می‌ریزد و به بی‌ثباتی و هرج‌ومرج حقوقی دامن می‌زند.
گفتار سوم) تجربه ما و ضرورت عبور از غفلت راهبردی: ایران در مواجهه با نظام بین‌الملل، گونه¬ای از سیاست خارجی را برگزید که بر شفافیت، همکاری و حسن نیت استوار بود. این رویکرد، تلاشی برای بازسازی اعتماد و ایجاد فضای تعامل سازنده در محیطی پر از بی‌اعتمادی و فشار بود. اما این سیاست اخلاق‌محور، در برابر دکترین Lawfare در تنگنای سختی قرار گرفت؛ دکترینی که حقوق را به ابزار جنگ نرم تبدیل می‌کند و هرگونه حسن نیت را بهانه‌ای برای تشدید فشار و تضعیف می‌داند. در این محاصره، ایران با سلاح حقوقی‌ای مواجه شد که از بی‌طرفی حقوق بین‌الملل خارج شده و بدل به ابزار اعمال نفوذ سیاسی و تحمیل اراده گردید. این وضعیت، نه تنها به تخریب اعتبار اقدامات ایران انجامید، بلکه کشور را در معرض تهدیدهای جدی و گسترده‌ای قرار داد؛ از جمله تحریم‌های اقتصادی، فشارهای سیاسی و حتی عملیات نظامی جنگ ۱۲ روزه علیه زیرساخت‌های هسته‌ای. این تجربه نشان داد که سیاست خارجی اخلاق‌محور، اگرچه از منظر انسانی و اصولی ضروری است، اما بدون آمادگی برای مواجهه هوشمندانه با دکترین Lawfare و سازوکارهای دفاعی مناسب، آسیب‌پذیر و شکننده است. با این استدلال پرسش مهم این است که ایران در این میدان پرمخاطره، چگونه می‌تواند با حفظ اصول اخلاقی در مقابله با فشارهای غیرمنصفانه، توازن برقرار کند و از منافع و امنیت ملی خود در برابر این دکترین ویرانگر محافظت کند؟ پاسخ این پرسش هر چه باشد جان¬مایه آن را این مضمون تشکیل می¬دهد که لازم است ساختاری استراتژیک و جامع شکل گیرد که در آن اخلاق و قدرت در تعادلی پویا با یکدیگر همزیستی کنند و سیاست خارجی باید همچون بازیگری هوشمند و خردمند عمل کند که ضمن حفظ تعهد به عدالت، با بی¬اعتمادی به سازکارهای بین-المللی، منافع و امنیت کشور را -از طریق تقویت مولفه¬های قدرت ملی- به بهترین شکل ممکن تأمین نماید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰