دکتر مهدی ابراهیمی

«کار کثیف» اروپایی ها، میراث ماندگار مکتب ماکیاولی

نویسنده دکتر مهدی ابراهیمی


چندی پیش آقای فردریش مرتس، صدراعظم آلمان در حاشیه اجلاس گروه هفت در کانادا و در مصاحبه‌ای با شبکه زد.دی.‌اف (ZDF) اذعان کرد که تجاوز رژیم صهیونیستی به حریم مقدس جمهوری اسلامی ایران، همان «کار کثیف» ما اروپایی هاست که اسرائیل دارد انجام می دهد. فارغ از گستاخی و پلشتی اظهار و اعلام صریح این مساله، این یادداشت مجال مناسبی است که ماهیت این گزاره مورد واکاوی قرار گیرد و بار دیگر هویت ذاتی و خصایص رفتاری این جماعت مغرور از رهگذر تاریخ چند قرن اخیر مورد مطالعه قرار گیرد. هدف آن است که بفهمیم در عصر پسامدرن امروزی که فرهنگ غربی پاسداشت حقوق انسانی و بشری را در تارک فضایل خود معرفی می کند، کدام اندیشه و ایدئولوژی رفتاری، محرک اصلی و تصمیم ساز واقعی تمدن ایشان است که پیامد آن این قبیل تعابیر زشت و زننده می باشد. به راستی آیا در دوره معاصر خصیصه دیرین نژاد پرستی و درنده خویی غرب تغییر کرده یا صرفا نقابی فریبنده از حقوق بشر و لیبرال دموکراسی بر چهره دارد؟
پس از تجربه متفکرین غربی از سلطه کلیسا در قرون وسطی، نظریات متفاوتی در خصوص جایگزینی عقاید کلیسایی و ارزش های دین مسیحیت با اندیشه های انسانی جدید مطرح شد. این جایگزینی اغلب با عنوان میل به واقع گرایی (رئالیسم) و تجربه پذیری اصول و ارزش های حاکم در عرصه های مختلف اقتصاد، حقوق، سیاست و علوم اجتماعی پیشنهاد شد. از برجسته ترین این مکاتب فکری، الگوی فکری نیکولو ماکیاولی (1469-1527) بود که از قضا بسیار مورد توجه سیاستمداران غربی قرار گرفت. به طور خلاصه ایده ماکیاولی این بود که حاکم، برای حفظ قدرت و ثبات خود، باید از هر «کار کثیفی»، حتی فریب، خشونت، و رفتارهای غیراخلاقی بهره بگیرد و سلطه خود را به هر نحو ممکن تداوم بخشد. ماکیاولی، با تأکید بر اصل شوم و ضددینی «هدف وسیله را توجیه می‌کند»، معتقد بود ترس، بیش از محبت، حاکم را در جایگاه خود استوار می‌دارد، لاجرم حاکم باید از اساس تا حد ممکن ظالم و سلطه گر باشد. وی، از منظر رئالیستی، دین و اخلاق را ابزارهایی در خدمت سیاست می‌دید، نه اصول حاکم بر آن، و بر اهمیت نیروی نظامی و اقتدار قهری برای تثبیت حکومت تأکید می ورزید. این جوهره همواره در رفتار دول غربی در دوره استعمار و حتی امروز وجود داشته و مبنای قتل و غارت بسیاری از کشورهای مستضعف بوده است. البته سازکار رسانه و فریب افکار عمومی در قرن اخیر به قدری این رویه های شایع و جاری را بزک کرده و مزورانه با ادعاهای جهان فریب ممزوج ساخته است که مردم دنیا کمترین آگاهی را از هویت نظام ظالمانه غربی حاکم پیدا کرده و نقاب تزویر و ریا بقای ایشان را تضمین نموده است. 
از رنسانس تا کنون علیرغم ظهور و زوال بسیاری از مکاتب فکری، این مکتب منحوس ماکیاولی و عقاید باطل آن است که همچنان جایگاه و مرجعیت خود را در عرصه الگوی رفتار سیاستمداران غربی حفظ کرده و در واقع به رکن رکین اندیشه غربی در تعاملات ملی و بین المللی تبدیل شده است. به گونه ای که امروزه و به سبب تغییر موازنه قدرت، سردمداران گفتمان غربی که زمانی دم از مرجعیت اسناد بین المللی و لزوم تبعیت از سازکارهای ایجاد شده در روابط حاکم داشتند، علنا از مسیر دگر می روند و در جهت تامین منافع شوم خود در روز روشن، آن کار دگر را می کنند. درک کامل این مساله سوای وقایع تلخ چند سال گذشته در غزه که به حمایت تمام عیار کشورهای اروپایی و آمریکای جهان‌خوار انجام گرفته است، از رهگذر تجربه تاریخی حاصل می شود تا بهترین تفسیر عبارت «کارکثیف» اروپایی ها از سابقه و ماهیت دیرین ایشان شناخته شود. 
اگرچه صدر اعظم آلمان این عبارت را در خصوص اقدامات ددمنشانه اسرائیل علیه ایران مطرح کرد و حقد و کینه غربیان نسبت به نماینده و رکن اصلی جبهه مقاومت را برملا ساخت، اما برای همگان به روشنی واضح است که دشمنی و حب استیلای ایشان نه محدود به دوره کنونی است و نه به جغرافیای ایران. کارنامه کشورهای غربی در دوره استعمار و فجایعی که تاریخ در اقصی نقاط دنیا به ثبت رسانده است به خوبی بیانگر تناسب این عبارات با سرشت ناپاک گویندگان آن است. گواه این مساله ملت های مظلومی هستند که در آمار میلیونی، همچون مردم الجزایر در آفریقا و یا بومیان آمریکایی، در خانه خود مورد قتل و غارت قرار گرفتند. 
یک نمونه از «کار کثیف» فرزندان ماکیاولی در دوره معاصر را می توان در قالب دو جنگ جهانی مشاهده کرد که دو جبهه متفقین و متحدین، تعارض منافع ایشان کشتار قریب به یکصد میلیون انسان به راه انداخته و پس از ویرانی خانمان سوز برای بشر، بر اجساد و قبور آن ها مدعی  تاسیس نظم و نظام جدید در عرصه بین الملل شدند. تجربه سیاه دو جنگ جهانی و حجم خسارات مادی و معنوی کشورهای غربی به حدی بود که حتی در مقدمه منشور ملل متحد مورد اشاره و انذار قرار گرفته است: «ما مردم سازمان ملل متحد، مصمم هستیم که نسل‌های آینده را از بلای جنگ نجات دهیم، جنگی که دو بار در عمر ما انسانیت را دچار اندوه و زیان بی‌حد و اندازه کرده است...» 
اما مع الاسف فجایع مزبور پایان بخش جنایات تمدن غربی علیه ملت های جهان نبود. حمایت از افراطی گری و برافروختن شعله اختلاف میان کشورها از دیگر «کارهای کثیف» اروپایی ها به شمار می رود که پس از استقلال کشورها در قرن اخیر در دستور کار قرار گرفت. امری که بهانه حضور و غارت سرمایه های ملی کشورها توسط ابرقدرت هایی چون آمریکا در دهه های اخیر شده و ملت های مظلوم را بر آن داشته که پس از ناامنی، تجاوز و قتل عام توسط شبه نظامیان غرب ساخته، شاهد تاراج نعمت های خدادادی شان به بهانه مبارزه با تروریسم توسط همان هایی که باشند که بانیان و مسببین افراطی گری و حامیان مالی آن بوده اند. 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و زمانی که به یمن درخشش زعامت شیعه، نقاب از چهره تاریک استعمار نوین افتاد و دستان متجاوز و پلید ایشان از این مرز و بوم بریده شد، گفتمان جهانی جدیدی دال بر هویت بخشی به ملت ها و کرامت خداداد همه آحاد بشری شکل گرفت. گفتمانی که بر مبنای تعالیم حیات بخش اسلامی طرح می شد و همه آزادگان جهان را به بازیابی شخصیت اصیل و ملی خویش و رهایی از بار ذلت مستکبرین دعوت می کرد. رسالتی که بسترساز مقاومت جهانی در برابر هژمون شوم غربی بود. در طلیعه قانون اساسی، قیام اسلامی ملت ایران جنبشی مداوم و «حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین» معرفی شد تا «زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور» فراهم کند. جوهر پویای این انقلاب «به ویژه در گسترش روابط بین‏‌المللی با دیگر جنبش‏های اسلامی و مردمی می‏کوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند.» امری که امروزه از شرق تا غرب عالم در قالب جبهه مردمی مقاومت و مزین به پرچم جمهوری اسلامی، محبوبیت یافته و روز به روز بر طرفداران آن افزوده می شود. 
علی القاعده در برابر این اندیشه صلح آفرین، بازهم کار کثیف استعمارگران مدرن از بدو آغاز شد و با تحمیل تحریم ها و جنگی هشت ساله به فکر براندازی این شجره طیبه و برقراری سلطه دیرین افتادند. کشور آلمان که صدر اعظم آن اکنون با جنایت های رژیم سفاک صهیونی ابراز خرسندی و همراهی می کند، بخوبی به یاد دارد که طی سالیان جنگ تحمیلی چگونه در تجهیز صدام جنایتکار به سلاح های شیمیایی ممنوعه کوتاهی نداشته و دین خود را در انجام «کار کثیف» به طور کامل ادا کرده است. در سالیان اخیر نیز آلمان و شمارى از دولت‌های عضو اتحادیه اروپا، ظاهراً تحت لوای داعیۀ گسترش دموکراسی و آزادی بشر، و مبارزه با تروریسم خودساخته در کشورهای اسلامی منطقه ـ همچون عراق، افغانستان، فلسطین، سوریه، لبنان و یمن ـ همان «کار کثیف» را دنبال کرده و می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که، فارغ از ترور و حذف نخبگان علمی و سیاسی، میلیون‌ها انسان بی‌گناه را به کام مرگ کشانده‌اند. امری که دستان به هم پیوسته ایشان را در جنایات بی سابقه رژیم اسراییل در منطقه آشکار نموده و حیثیت جمعی ایشان را از اعتبار انداخته است.
بر این مبنا، استعمال تعبیر «کار کثیف ما» از سوی آقای مرتس، فارغ از آن‌ که بیانگر ذات دست‌نخورده و ماهیت حقیقی سیاست غربی و پرورش‌ یافتگان مکتب ماکیاولی در مواجهه با ملل آزاده جهان است و در عین حال، حقانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در مبارزه با مقاصد پلید و مطامع سلطه ‌جویان گرگ ‌صفت به اثبات می‌رساند، همزمان پرده از شیطنت‌ها و دروغ ‌پردازی‌های ایشان نیز برمی‌افکند؛ خواه این دروغ‌ها در پوشش تمسک به اسناد و کنوانسیون‌های بین‌ المللی باشد یا در قالب اتخاذ سازکارهای تعاملی در نهادهای تخصصی جهانی. امری که بی‌تردید لازم است مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بدان التفات ویژه داشته و در تمامی تعاملات سیاسی با دول غربی، خصوصاً در پی جنگ دوازده ‌روزه تحمیلی اخیر و هزینه هنگفتی که بر این مرز و بوم وارد شد، آن را نصب‌العین خویش قرار دهند. چرا که در طرف دیگر میز، اهل «کار کثیف» نشسته است.  

گزارش خطا
ارسال نظرات
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰