به ‌مناسبت سالروز میلاد حضرت امام کاظم (علیه السلام)

آرمانِ نمایان حکومت اسلامی در سیره امام کاظم (علیه السلام)

نویسنده علی‌رضا جعفرزاده بهاءآبادی

امام موسی کاظم (علیه السلام) در 20 ذی الحجه سال 128 هجری قمری در یکی از روستا‌های بین مکه و مدینه به نام «اَبواء» متولد شدند و با شهادت امام صادق (علیه السلام) در سال 148، تا پایان عمر شریف خود، به مدت 35 سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند. آن حضرت در 25 رجب سال 183 توسط زندان بان شقی بغداد، سندی بن شاهک به شهادت رسیدند.بررسی سیره امام هفتم (علیه السلام) به خوبی نمایانگر جهاد مستمر آن حضرت در دو جبهه همگون است که روایت هر کدام بدون دیگری، تصویری ناقص و ناتمام را از زندگانی امام کاظم (علیه السلام) به نمایش می‌ گذارد. جبهه نخست، جهاد علمی ایشان است که از راه های مختلفی همچون تربیت شاگردان، تبیین اصول و فروع دین، رفع شبهات و به طور کلی بازگفت و تبیین مکتب فکری اسلام صورت می گرفت. جبهه دوم نیز مبارزات سیاسی و تلاش های آن حضرت برای آگاهی بخشی مردم نسبت به بطلان و نامشروعیت حکومت و خلافت خلفای جور عباسی و انحصار امامت و حکومت در عترت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) بود که از طرق پیدا و پنهان و با زیرکی درخور تحسین، انجام می پذیرفت.در میان سخنان موجود از امام کاظم (علیه السلام) با دسته ای از احادیث مواجه می شویم که ایشان در مواقع متعددی در مواجهه با خلفای وقت، به نَسب مستقیم و مبارک خود به پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) تصریح یا اشاره می کنند که در نگاه اول صرفاً در راستای تأکید بر مقام معنوی و تبار مقدس آن سلاله رسول خاتم (صلی الله علیه و آله) تفسیر می شود، حال آنکه، تدقیق در این امر حقیقت پنهان دیگری را به دست می دهد. در روایتی تاریخی آمده است که روزي هارون الرشيد، وجود مقدس موسي بن جعفر (عليهما السلام) را به حضور طلبيد وگفت: من نمي دانم چرا شما خود را به پیامبر (صلي الله عليه و آله) از ما سزاوارتر مي دانيد؛ بلكه خود را وارث او مي شماريد با اينكه چون وی از دنيا رفت جدّ ما، عباس، عموي او، در حال حيات بود. آيا با بودن عمو ارث به عموزاده كه علي (عليه السّلام) باشد مي رسد تا از او اين مقام ارجمند به شما انتقال پيدا نمايد؟ حضرت ابتدائاً تقاضا كردند كه صلاح است خليفه در اين موضوع بحثي ننمايد اما هارون قانع نگرديد و عرضه داشت بايد حتماً برتري خود را نسبت به پيامبر (صلي الله عليه و آله) از ما ثابت نمایيد. حضرت فرمودند: اكنون كه چنين است من به دو جهت، اولويت خود را نسبت به پيغمبر خاتم (صلي الله عليه و آله) از شما ثابت مي كنم. اول اينكه؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) كه از دنيا رفت، دخترش حضرت زهرا (عليها السّلام) در قيد حيات بود و مقام فرزند (چه دختر باشد و چه پسر) از عمو مقدم مي باشد، زيرا فرزند در طبقه اول ارث قرار گرفته و عمو در طبقه سوم، پس ما كه از طرف مادر منسوب به پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي باشيم، مقدم بر شما هستيم كه از طرف عمو نسبت داريد. دوم اينكه؛ از خليفه سؤال مي كنم، اگر پیامبر (صلي الله عليه و آله) زنده شود و از تو دختر بخواهد آيا دخترت را به او تزويج در می آوری؟ هارون گفت: صد البته، و به اين وصلت افتخار هم مي كنم. حضرت (عليه السّلام) فرمودند: اما اگر پيامبر (صلي الله عليه و آله) از من دختر بخواهد من به او دختر نخواهم داد و البته خود آن حضرت هم هرگز تقاضاي وصلت با دختر مرا نمي نمايد، زيرا اولاد من، همان اولاد پيامبر (صلي الله عليه و آله) هستند و ازدواج با نوه شرعاً حرام و ممنوع است، پس بنابراين ما بدين دو جهت منتسب به پيامبر (صلي الله عليه و آله) هستيم و نوبت به شما نمي رسد. هارون چون چنين ديد، سر به زير انداخت و ساكت شد.[1] در يكي از اين مباحثات عمومی دیگر، هارون از حضرت کاظم (علیه السلام) مي‌پرسد؛ چرا شما خود را فرزند پيامبر (صلی الله علیه و آله) قلمداد مي‌ كنيد در حالي كه شما فرزند دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستيد و فرزند دختر را نمي توان در شمار فرزندان به حساب آورد. حضرت از هارون مي‌خواهد كه او را از جواب معذور دارد. هارون نمي پذيرد. حضرت آيات 84 و 85 سوره انعام را تلاوت مي‌كنند که خداوند می فرماید: «وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى ...». حضرت تصریح می کنند که در اين آيه عيسي در شمار فرزندان نوح (علیه السلام) آمده است با اينكه براي عيسي پدري نبوده است و فقط از ناحيه ي مادرش مريم به نوح نسبت دارد ما نيز از جهت مادرمان فاطمه (سلام الله علیها)، فرزندان پيامبر (صلی الله علیه و آله) هستيم.[2]

در نقلی دیگر نیز آمده است که وقتی هارون الرشید به مدينه النبی وارد شد، به همراه مردم به سمت قبر رسول خاتم (صلی الله علیه و آله) حرکت کرد. هارون روبروي قبر مطهر قرار گرفت و به قصد فخر و مباهات گفت: «السلام عليك يا ابن عم ـ سلام بر تو اي پسرعمو»، در اين هنگام حضرت موسي بن جعفر (عليهما السلام) نزديك قبر آمد و فرمود: «السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا ابه ـ سلام بر تو اي رسول خدا و سلام بر تو اي پدر» در اين هنگام چهره هارون دگرگون گشت و خشم در چهره اش نمايان شد.[3] مداقه در این دست از روایات با در نظر گرفتن این نکته که بني عباس همواره مبتنی بر انتساب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به حكومت خويش مشروعيت مي ‌بخشيدند، گویای این حقیقت است که آن حضرت با تبیین شرعی و قرآنی انتساب خویش به رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، اولویت عترت طاهره ایشان به حکومت را، خاطرنشان می کنند. به عبارت دیگر، حضرت با ابطال مستمسک بنی عباس برای مشروعیت خلافت خویش، به صورت غیرمستقیم بر حقانیت ائمه معصومین (علیهم السلام) نسبت به حاکمیت و تشکیل حکومت اسلامی صحیح اشاره دارند. اینکه بلافاصله پس از واقعه سوم، هارون دستور به زندان افکندن امام کاظم (علیه السلام) را داد، اهمیت مقوله انتساب بنی عباس به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حساسیت آنها نسبت به عامل مشروعیت حکومت خود را به ذهن تقریب می کند.همچنین امام موسي ابن جعفر (علیهما السلام) در بخشی از مناظرات گوناگوني که با هارون الرشید، خلیفه عباسی وقت داشته‌اند، طرد حكومت هاروني و آرمان تشكيل حكومت الهي به رهبري ائمه معصوم (علیهم السلام) را به صراحت بيان نموده اند. در روایتی تاریخی چنین آمده است که؛ روزي هارون در ملاقات خود با امام كاظم (علیه السلام)، در ظاهر نسبت به برگرداندن فدک به ایشان ابراز تمایل می کند که با بی اعتنایی امام (علیه السلام) مواجه می شود. با اصرار فراوان هارون، امام (عليه السلام) مي‌فرمايند: من فدک را جز با حدود واقعي آن نخواهم گرفت. هارون با سماجت خواستار تعيين حدود مي‌شود. امام مي‌فرمايند: اگر من حدود آن را باز گويم مسلماً موافقت نخواهي كرد. هارون سوگند ياد مي‌كند كه در صورت تعيين حدود آن را بر مي گردانم. امام (عليه السلام) در ترسیم حدود فدک چنین فرمودند: اما حد اول آن سرزمين عدن (یمن) است. در اين هنگام هارون چهره اش دگرگون شد و با شگفتي گفت: ادامه بده. امام (عليه السلام) فرموند: و حد دوم آن سمرقند (ازبکستان کنونی) است. براي بار دوم ناراحتي هارون بيشتر گشت. امام (علیه السلام) فرمودند: حد سوم آن آفريقا است و در حالي كه صورت هارون از شدت ناراحتي سياه شده بود، در ادامه فرمودند: و حد چهارم آن سواحل درياي خزر و ارمنستان. امام کاظم (علیه السلام) با این تعابیر، در واقع حدود كشور اسلامی تحت سیطره حکومت هارون را بيان كردند. معنای بدیهی این کلام آن است که، مغصوب مهم تر و بزرگ تر از فدک، حکومتی است که در رأس آن غاصبی همچون تو قرار دارد و اگر بنای بر رد مغصوب داری ابتدا باید حکومت را به صاحب اصلی آن برگردانی! با پایان یافتن سخن امام هفتم (علیه السلام)، هارون گفت: «فلم يبق لنا شي ء فتحول الي مجلسی ـ پس چيزي براي ما باقي نماند، برخيز جاي من بنشين» امام فرمود: من به تو گفتم، اگر حدود آن را تعيين كنم، هرگز آن را نخواهي داد.[4]حیات و سیره پر فروغ امام کاظم (علیه السلام)، سرشار از مبارزه برای اثبات و بازنمایی نامشروعیت حکومت های نامیمون وقت است که این جهاد البته از تحمل رنج های بی شمار از جمله زندان های سخت و طاقت فرسا تهی نبوده است. لذا در زیارت خاصه آن حضرت می خوانیم « أَشْهَدُ أَنَّكَ ... جاهَدْتَ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ ...»پی‌نوشتقرنی، علی بن ابراهیم (1369)، منهاج الولایه، قم: انتشارات کتابخانه صدر، ص 490.طبرسی، احمد بن علی (1393)، شرح احتجاج، تهران: انتشارات سروین رخ، ج2، ص 338.ابن اِثیر، عزالدين أبوالحسن على بن ابی‌ الكرم (1385 ه.ق)، الكامل في التاريخ، بیروت: دار صادر، ج 6، ص 164.رشيد الدين ابي عبد الله محمد بن علي بن شهر آشوب (1432)، مناقب آل ابی طالب، قم: المکتبه الحیدریه، ج 4، ص 320. «أَنَّ هَارُونَ الرَّشِيدَ كَانَ يَقُولُ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ خُذْ فَدَكاً حَتَّى أَرُدَّهَا إِلَيْكَ فَيَأْبَى حَتَّى أَلَحَّ عَلَيْهِ فَقَالَ لَا آخُذُهَا إِلَّا بِحُدُودِهَا قَالَ وَ مَا حُدُودُهَا قَالَ إِنْ حَدَدْتُهَا لَمْ تَرُدُّهَا قَالَ بِحَقِّ جَدِّكَ إِلَّا فَعَلْتَ قَالَ أَمَّا الْحَدُّ الْأَوَّلُ فَعَدَنُ فَتَغَيَّرَ وَجْهُ الرَّشِيدِ وَ قَالَ إِيهاً قَالَ وَ الْحَدُّ الثَّانِی سَمَرْقَنْدُ فَارْبَدَّ وَجْهُهُ‏ وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ إِفْرِيقِيَةُ فَاسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ قَالَ هِيهِ قَالَ وَ الرَّابِعُ سِيفُ الْبَحْرِ مِمَّا يَلِی الْجُزُرَ وَ أَرْمِينِيَةَ قَالَ الرَّشِيدُ فَلَمْ يَبْقَ لَنَا شَيْ‏ءٌ فَتَحَوَّلْ إِلَى مَجْلِسِی قَالَ مُوسَى قَدْ أَعْلَمْتُكَ أَنَّنِی إِنْ حَدَدْتُهَا لَمْ تَرُدَّهَا فَعِنْدَ ذَلِكَ عَزَمَ عَلَى قَتْلِهِ‏... .»
گزارش خطا
ارسال نظرات
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰