به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)

امام باقر (علیه السلام)، بنیانگذار علم اصول فقه

نویسنده علیرضا جعفرزاده بهاءآبادی

 

امام محمد باقر (علیه السلام) در نخستین روز از ماه رجب سال ۵۷ هجری قمری در شهر مدینه چشم به جهان گشودند[1] و در 57 سالگی، پس از 20 سال عهده‌داری امامت شیعیان، در روز هفتم ذی الحجه سال 114 و در زمان خلافت هشام بن عبدالملک، به دستور وی و توسط حاکم مدینه، ابراهیم بن ولید مسموم و به شهادت رسیدند.[2]
امام باقر (علیه السلام) به گواه تاریخ و اسناد و شواهد در دسترس، مؤسس علم اصول فقه [3] و نخستین کسی است که دروازه علم روش اجتهاد در احکام را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت.[4] هرچند پیش تر دیگر ائمه (علیهم السلام) برخی از قواعد کلی اجتهاد را بیان کرده بودند [5] و شیعیان نوعاً در عصر حضور ائمه (علیهم السلام)، کمتر دغدغه اجتهاد و کشف حکم شرعی را داشتند، اما حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) به بیان نظام مند طیف وسیعی از قواعد و شیوه های استنباط حکم شرعی پرداخته و پیش از آنکه شیعیان از سرمایه گرانبهای دسترسی به ائمه (علیهم السلام) محروم گردند، خود شخصاً به امر نهادینه سازی و تدوین علم اصول مبادرت ورزیده و مبادی و مبانی آن را به شاگردان خود آموزش می دادند تا از این ممر، خلأ و نیاز قطعی پیروان مکتب خود در آینده را از قبل برطرف سازند.
موارد متعددی می توان از آموزش و بیان شیوه های صحیح استنباط توسط امام باقر (علیه السلام) را ذکر کرد که روایت منقول از زراره [5] یکی از آنهاست. زراره می ‌گوید: «از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمی دانید، بلکه مسح مقداری از آن را کافی می‌دانید. آیا ممکن است بیان کنید که این حکم را چگونه و از کجا بیان می فرمایید؟ امام با تبسمی پاسخ دادند: این همان مطلبی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز بدان تصریح دارد و در قرآن نیز آمده است. خداوند می‌فرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ ـ پس صورت های خود را بشویید».[7] از این جمله فهمیده می ‌شود که شستن صورت واجب است. سپس خداوند شستن دست ها را عطف بر صورت نموده و فرمود: «وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَی الْمَرافِقِ ـ و دستانتان را تا آرنج بشویید». بنابراین، خداوند شستن دو دست را تا آرنج، به صورت متصل [و معطوف] بیان نمود. پس دانستیم که شستن تمام دست تا آرنج لازم است. پس خداوند این دو کلام [مورد نظر و جمله بعد] را جدا می ‌کند و جمله [بعد]، از ما قبل [خود] جدا می ‌شود و با فعل جدیدی آغاز می ‌گردد که: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُم ـ و سرهای خود را مسح کنید». پس می ‌فهمیم هنگامی که فرمود: «بِرُؤُوسِکُم»، مقداری از مسح سر کافی است و [این مطلب] از مکان باء فهمیده می شود [که مراد مسح برخی از سر است؛ چرا که نفرموده «وَ اْمسَحُوا رُؤُسَکم» و آن را مانند «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُم وَاَیْدیکُم» بدون باء نیاورده است و در واقع، امام باء را باء تبعیضیه (برای بیان بعض) دانسته اند]. پس خداوند، «رجلین» را به «رأس» وصل [و عطف] نموده است؛ همان گونه که «یدین» را به «وجه» وصل [و عطف] نموده است. و هنگامی که فرمود: «و اَرْجُلَکُم الی الْکَعْبَیْنِ» ؛ از اینکه رجلین را به رأس وصل کرده، می ‌فهمیم که مسح بر برخی از قسمت های پا نیز کافی است. [این همان چیزی است که] رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را برای مردم تفسیر کرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند.» [8]
به خوبی پیدا است که امام (علیه السلام) با تأسی به دو نکته ادبی در تفسیر آیه شریفه (اول: عدم انشاء امر جدید برای شستن دست ها و عطف ایدیکم به وجوهکم با یک صیغه امر «فاغْسِلوا» و دوم: تبعیضیه گرفتن باء جاره در برؤسکم و عطف ارجلکم به آن) سعی در بازگو کردن چگونگی برداشت این حکم از آیه دارند. البته امام (علیه السلام) می ‌توانستند بدون بیان نحوه استنباط، تنها حکم شرعی را برای مخاطب روشن سازند، اما آشکار است که ایشان سعی در آموزش شیوه‌ های اجتهاد به فرد پرسش کننده داشته اند. مرحوم امام خمینی (ره) درباره ی دلایل وجود اجتهاد در عصر معصومین (علیهم السلام) می ‌نویسند: «از جمله آن دلایل، روایاتی است که به چگونگی حکم شرعی از کتاب خدا اشاره می ‌کنند و به عنوان نمونه، می ‌توان به روایت زراره اشاره نمود که چگونگی آموزش به زراره در راستای استنباط حکم شرعی از قرآن را بیان می‌کند.»[9]
گام مهم دیگری که امام باقر (علیه السلام) در راستای تحکیم بنیادهای اجتهاد برداشتند، این بود که به شاگردان برجسته خود که از آشنایی کامل آنها به اصول و مبادی فقه و اجتهاد اطمینان داشتند، دستور افتاء می دادند تا بدین وسیله، راه اجتهاد در فقه را برای شیعه هموار کنند. از جمله افرادی که مستقیماً از سوی امام ششم (علیه السلام) بر فتوا دادن برای مردم مأموریت یافت، «ابان بن تغلب»[10] بود.

 

امام باقر (علیه السلام) آشکارا به او فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا صادر کن. همانا که من دوست دارم بین شیعیانم مانند تو ببینم.»[11]
مخالفت های امام (علیه السلام) با روش هایی همچون «قیاس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» و برخی گونه‌های «اجماع» که برای فهم احکام شرعی توسط برخی عناصر منحرف مورد استفاده قرار می گرفت نیز، جملگی در جهت بناگذاری اصول صحیح فقه بود. حضرت در این راستا، علاوه بر پیشگام شدن خود در مبارزه با روش های غلط استنباط، همیشه خطر آسیب پذیری اجتهاد به واسطه چنین شیوه ‌های نادرستی را به اصحاب و یاران نزدیک خود، گوشزد می کردند. امام در گفتاری به زراره چنین یادآور شدند: «ای زراره! بر تو باد از کسانی که در دین قیاس می‌کنند، دوری گزینی؛ زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود، پا را فراتر نهاده و آنچه را باید می‌آموختند، واپس نهاده اند. و به آنچه از آنان خواسته نشده، روی آورده و خود را به سختی انداخته اند. روایات و احادیث را بنابر ذوق خود معنی کرده (استحسان) و بر خدا نیز دروغ بسته اند (اجتهاد در برابر نص) و در نظر من به سان کسانی هستند که در مقابل شان، آنان را صدا می‌زنی، اما نمی شنوند و سرگردان در دین هستند.»[12]
بنابراین حضرت امام باقر (علیه السلام) نسبت به استنباط صحیح و روشمند احکام اهتمام ویژه ای داشتند و همواره کسی که از راه صحیح به تفقه در دین می پرداخت، مورد تشویق ایشان قرار می گرفت. ایشان ضمن حدیثی فرمودند: «مُتَفَقِّهٌ فِی الدّینِ اَشَدُّ عَلَی الشَّیْطانِ مِنْ عِبادَةِ أَلْفَ عابِدٍ ـ وجود یک فقیه در دین برای شیطان از عبادت هزار عابد سخت تر است.»[13]
حضرت امام باقر (عليه السلام) در سخنی ديگر با تفسیر معنای فقیه، این نکته را مورد تأکید قرار می دهند که فقاهت نه صرفاً توان استنباط مسائل دینی از منابع، بلکه بر پایه باور صحیح و ژرف اعتقادی و همچنین پیوند قلبی عمیق با سنت صحیح پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) بنا نهاده شده است. ایشان می فرمایند: «اَلْفَقِيهَ اَلزَّاهِدُ فِي اَلدُّنْيَا اَلرَّاغِبُ فِي اَلْآخِرَةِ اَلْمُتَمَسِّكُ بِسُنَّةِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ـ فقيه آن كسی است كه نسبت به دنيا بی علاقه و نسبت به آخرت علاقه مند باشد و مطابق سنت پيامبر رفتار كند.»[14]
پي نوشت ها:
1. طوسی، محمد بن الحسن (1411 ه.ق)،مصباح المتهجد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، ج 1، ص ۵۵۷.
2. قمی، شیخ عباس (1375)، منتهی الآمال، قم: نشر هجرت، ج 2، ص494.
3. اصول فقه، علمی است که در آن از قواعدی بحث می‌شود که نتیجه آن ‌ها در استنباط حکم شرعی مورد استفاده مجتهد قرار می گیرد. از این رو، علم اصول فقه نسبت به علم فقه، علمی ابزاری است که فقیه به وسیله آن می ‌تواند احکام شرعی فرعی را از منابع آن‌ ها یعنی کتاب، سنّت، اجماع و عقل استنباط کند.
4. برخلاف گمان واهی برخی نویسندگان همچون سیوطی در کتاب «اوائل» که امام شافعی (150 ـ 204 ه.ق) را نخستین کسی می داند که علم اصول را تصنیف کرد.
5. برای اولین بار امیرالمؤمنین (علیه السلام) قواعدی در زمینه علوم قرآنی همچون وجود ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خاص را بیان نمود. این قواعد در راستای اجتهاد و استنباط احکام فقهی نیز مورد مورد بهره قرار می گیرند.
6. زُرارَة بن اَعْیَن بن سُنسُن شَیبانی کوفی، (۷۰ـ۱۵۰ ه.ق) از اصحاب اجماع و صحابه خاص امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) و از بزرگ ‌ترین فقها و متکلمان شیعه بود.
7. سوره مائده، آیه 6.
8. عاملی، محمد بن الحسن الحر (1403 ه.ق)، وسائل الشیعه، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ج۱، ص۲۹۰.
9. موسوی خمینی، روح الله (1385)، الرسائل، قم: نشر اسماعیلیان، ج 2، ص 128.
10. ابان بن تغلب بن رُباح بَکری جُرَیری کِنْدی رَبَعی کوفی (متوفای۱۴۱ ه.ق) ادیب، قاری، فقیه، مفسّر و از محدّثان معروف امامیه است. ابان محضر امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) را درک کرد.
11. تستری، شیخ محمد (1410 ه.ق)، قاموس الرجال، قم: انتشارات جامعه مدرسین، ج۱، ص۹۷.
12. عاملی، محمد بن الحسن الحر (1403 ه.ق)، وسائل الشیعه، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ج 18، ص 39.
13. صفار قمی، ابوجعفر بن الحسین بن فروخ (1404 ه.ق)، بصائر الدرجات، قم: انتشارات دفتر آیت الله مرعشی نجفی (ره)، ص 7.
14. برقی، احمد بن محمد (1395)، المحاسن، قم: انتشارات موسسه فرهنگی دارالحدیث، ج 1، ص

گزارش خطا
ارسال نظرات
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰