حقوق متقابل مؤمنین در کلام رضوی
در آموزههای اسلامی، انسان مؤمن از جایگاه و مرتبه بسیار والایی برخوردار بوده و برهیچ چیز بهاندازه رعایت حقوق مؤمنین تأکید نشده است، تا آنجا که در برخی روایات، حرمت مؤمن از حرمت کعبه نیز بالاتر دانسته شده است. [1] حضرت امام رضا (علیه السلام) ضمن حدیثی معتبر [2] که با مضامین نزدیک، از دیگر ائمه (علیهم السلام) نیز نقل شده است [3] به برخی از حقوق متقابل مؤمنین [4] در جامعه اسلامی اشاره میفرمایند که گسترهای از حقوق الهی، الزامی و اخلاقی را دربرمیگیرد. ایشان در پاسخ به پرسش شخصی که از حق مؤمن بر برادر مؤمن خویش سؤال کرد، فرمودند: از جمله حقوقی که مؤمن در برابر مؤمن دیگر دارد این است که:
- در دل، او را دوست بدارد.
- با مالش به او کمک برساند.
- او را در برابر کسی که به وی ستم کند، یاری دهد.
- اگر مسلمانان غنیمت و خراجی داشتند و او غایب بود، سهم او را برایش بگیرد.
- هر گاه درگذشت، تا قبرش او را تشییع کند.
- به او ستم نکند.
- با او دغلی نکند.
- به او خیانت نکند.
- او را وا نگذارد.
- از او غیبت نکند.
- دروغگویش نشمارد.
- و به او اف نگوید و چون به او اف گوید: دوستى میان آنها نباشد و چون به او گوید: تو دشمن منى، یكى از آن دو كافر شود، و چون متهمش سازد ایمان در دلش آب شود، همچون نمك در آب. [5]
این دست از حقوق به یک اعتبار هم میتواند ذیل حقالله و هم ذیل حقالناس تعریف شود. توضیح آنکه، حق به اعتبار صاحب حق، به حق خداوند و حق مردم تقسیم میگردد که در مقام تمایز این دو گفته شده است؛ حقاللّه، حقی است که برای خداوند به اعتبار خالقیت، ربوبیت و ولایت او بر کل هستی ثابت شده است و بهدلیل اصالت آن، بندگان نه در جعل و اثبات و نه در اسقاط آن نقشی ندارند. بر خلاف حقالناس که خداوند جعل کرده است و بندگان امکان اسقاط آن را دارند. [6] اما حقالله که از آن با عنوان «امر خداوند» نیز یاد میشود خود بر دو نوع است. گاهی متعلق این حق، خداوند است و با کس دیگری ارتباط پیدا نمیکند، همانند امر خداوند به نماز. و گاهی نیز مرتبط با بندگان است و آنها نیز در تحقق آن حق مؤثر هستند، همچون ممنوعیت زنا یا ربا که هیچکدام توسط افراد قابل اسقاط نیست. [7] حقالناس نیز گاهی از الزام فقهی برخوردار است و گاهی از تأکید اخلاقی، همانند ممنوعیت کمفروشی و قبح ترک تقدم در سلام که بهترتیب حقالناس الزامی و اخلاقی قلمداد میشوند [8] اما در قابلیت اسقاط مشترکاند و مجموعاً بهمنظور دستیابی افراد خصوصی به منافع منظور مادی و معنوی جعل شدهاند. [9] بنابراین حقوقی که در اندیشه اسلامی برای مؤمنین به رسمیت شناخته شده است، گاهی به اعتبار صاحب حق، هم ذیل حقوق خداوند و هم ذیل حقوق مردم جایگذاری میشود و از این جهت دارای اهمیت مضاعف است. از اینرو، حقوق مذکور در کلام رضوی نه صرفاً مجرد حقوق اخلاقی، بلکه برخی همچون «پرهیز از غش و دغل» از قسم دوم حقوق خداوند، برخی همانند «پرهیز از ستم روا داشتن» از قسم اول حقوق مردم و برخی دیگر همانند «مواسات مالی» از نوع دوم حقوق مردم است که جملگی ذیل عنوان «حق مؤمن بر مؤمن» قرار میگیرند. [10]
پینوشت:
- رُوِی أَنَّ رَسُولَ اللّه ِنَظَرَ إِلَی الْکَعْبَةِ فَقالَ: مَرحَباً بِالْبَیْتِ ماأَعْظَمَکِ و أعْظَمَ حُرمَتَکِ عَلَی اللّه ِ!؟ وَ اللّه ِلَلمُؤمِنُ أعْظَمُ حُرْمَةً مِنْکِ لِأَنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنکِ واحِدَةً وَ مِنَ المُؤمِنِ ثَلاثَةً: مالَهُ وَ دَمَهُ و أَنْ یُظَنَّ به ظَنُّ السَّوءِ.(ترجمه: روایت شده است که پیامبر خدا نگاهی به کعبه کرد و فرمود: آفرین بر تو ای خانه [خدا]، چه عظمتی داری و چقدر حرمت تو در پیشگاه خدا عظیم است!؟ [اما] سوگند به خدا که حرمت مؤمن از تو عظیمتر است؛ زیرا خداوند، تو را تنها از یک جهت محترم داشته است، ولی مؤمن را از سه جهت: مال او، خون او و اینکه به او گمان بد برده شود.)
- نورى، حسين بن محمد تقى (1378)، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم: انتشارات موسسه آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 9، ص 45.
- مانند روایت امام صادق (علیه السلام) در اصول كافي، انتشارات دارالحديث، جلد 3، صفحه 439، باب حق المؤمن على أخيه و أداء حقه.
- متقابل بودن حقوق مردم از مهمترین نکات مطرح در آموزههای اسلامی است و همواره تأکید شده است که همه حقوق (بهجز حقوق انحصاری خداوند که یکطرفه است) دوطرفه و متقابل است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه 207 نهج البلاغه میفرمایند: «َالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیاءِ فِی التَّواصُفِ وَ أَضْیَقُها فِی التَّناصُفِ، لایَجْرِی لِأَحَدٍ إِلاّ جَرَی عَلَیْهِ، وَ لایَجْرِی عَلَیْهِ إِلاّ جَری لَهُ، وَلَوْ کانَ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَلایَجْرِیَ عَلَیْهَ لکانَ ذلِکَ خالِصا لِلّهِ سُبْحانَهُ دُونَ خَلْقِهِ» (ترجمه: حق در عرصه وصف، گسترده ترین اشیا و در مرحله انصاف، مضیقترین و تنگ ترین امور است. کسی را بر دیگری حقی نیست جز آنکه دیگری را نیز بر او حقی خواهد بود (و برعکس). کسی که بر همگان حق دارد و هیچ کس را بر او حقی نیست، خدای تعالی است.)
- سُئِلَ الرِّضَا عَلَیهِ السَّلام، مَا حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ؟ فَقَال: إنَّ مِن حَقِّ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ:
1ـ المَوَدَّةَ لَهُ فی صَدرِهِ
2ـ وَالمُواساةَ لَهُ فی مالِهِ
3ـ وَالنُّصرَةَ لَهُ عَلی مَن ظَلَمَهُ
4ـ وإن کانَ فَیءٌ لِلمُسلِمینَ وکانَ غائِباً أخَذَ لَهُ بِنَصیبِهِ
5ـ وإذا ماتَ فَالزِّیارَةُ إلی قَبرِهِ
6ـ ولا یظلِمَهُ
7ـ ولا یغُشَّهُ
8ـ ولا یخونَهُ
9ـ ولا یخذُلَهُ
10ـ ولا یغتابَهُ
11ـ ولا یکذِّبَهُ
12ـ أَنْ لَا یَقُولَ لَهُ أُفٍّ وَ إِذَا قَالَ لَهُ أُفٍّ فَلَیْسَ بَیْنَهُمَا وَلَایَةٌ وَ إِذَا قَالَ لَهُ أَنْتَ عَدُوِّی فَقَدْ كَفَرَ أَحَدُهُمَا وَ إِذَا اتَّهَمَهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ كَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ.
- تهرانی، محمدهادی (1374)، رساله حق و حکم، تصحیح نعمت الله صفری، نشریه نامه مفید، سال اول، شماره ۴.
- العاملی، محمد ابن مکی (شهید اول) (1381)، القواعد و الفوائد، جلد دوم، قم: مکتبة المفید، ص 42، قاعده 161.
- قربانی، زین العابدین (1380)، حقوق از دیدگاه نهجالبلاغه، تهران: انتشارات بنیاد نهجالبلاغه، ص 1.
- موسویان، سیدابوالفضل (1382)، ماهیت حق، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، ص 81.
- برای مطالعه بیشتر در این زمینه، رجوع شود به رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) و حقوق سیگانه منقول از پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله).