به مناسبت سی و سومین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

آمیختگی اخلاق و حقوق در اندیشه امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)

نویسنده علی رضا جعفرزاده بهاءآبادی

میان اخلاق و حقوق از جهت هدف، کیفیت تحقق و ضمانت اجرا تفاوت­هایی وجود دارد که موجب تمایز مسیر و ساحت هر کدام از آنها می­شود. [1] اخلاق همواره به­دنبال ایجاد مدینه فاضله مطلوب خود از راه تهذیب نفوس و تزکیه روح افراد با تکیه بر دستورهای ارشادی است و از این­رو از سعادت و کمال روحانی و اختیاری انسان، به­عنوان هدف نهایی خود یاد می­کند، به­خلاف حقوق که غایت را تحقق نظم جامعه دانسته و برای این منظور از قانون­گذاری و اجبار نیز بهره­ می­گیرد. مبتنی بر تفاوت اهداف، نحوه تحقق هر کدام نیز متفاوت است. زیرا تحقق هدف حقوق مستلزم نیت خیر و الهی نیست و اهمیتی ندارد که نیت افراد در پیروی از قوانین و رعایت حقوق دیگران چه بوده است؟ چراکه به هر روی، نظم اجتماعی تأمین می­گردد. این در حالی است که هدف مدنظر اخلاق جز از مجرای نیت الهی فاعل مختار تحقق نمی­یابد و نیت تقرب به خداوند در رشد و تعالی روح وی، عنصری اساسی به­شمار می­رود. تفاوت سوم حوزه اخلاق و حقوق نیز آن است که؛ اخلاق از ضمانت اجرایی مؤثری برخوردار نیست و مآلاً اموری همچون سرزنش دیگران و عذاب وجدان را بتوان نام برد. اما در جهت عکس اخلاق، حقوق از ضمانت­های اجرایی مؤثری همچون مجازات و مسئولیت مدنی برخوردار است که آن را از طریق دستگاه حاکمه اعمال و اجرا می­نماید. به­عنوان مثال دروغ­گویی از منظر اخلاق امری ناپسند و در مقابل آن صداقتِ­ گفتار امری پسندیده شمرده می­شود. صداقتِ گفتار در صورتی امری اخلاقی قلمداد می­شود که موجب تعالی روح شده و با نیت الهی تحقق یابد و چنانکه پیداست قابل تقنین نیست و نمی­توان ترک آن را جرم­انگاری و برای آن مجازات دنیوی درنظر گرفت. اما در مقابل، در اعمال و تشریفات اداری محض که از مقولات حقوقی است، نظم اجتماعی هدف دانسته شده و در انجام آن، ماهیت نیت هیچ تأثیری نخواهد داشت. ناگفته پیداست که تخطی از آن نیز می­تواند مجازات به دنبال داشته باشد. بر این اساس میان قلمرو اخلاق و حقوق، مرزها و حدودی وجود دارد که آنها را از یکدیگر جدا می­سازد. از این­رو می­توان گفت رابطه آنها عام و خاص من وجه است. بدین معنا که برخی قواعد اخلاقی حقوقی­اند و برخی قواعد حقوقی اخلاقی هستند و به هیچ وجه مطلق اخلاق یا حقوق ذیل دیگری جای­گذاری نخواهد شد.

اما تأمل در اندیشه امام راحل (ره) بیانگر آن است که ایشان به یک معنا اخلاق و حقوق را آمیخته با یکدیگر و دومی را در طول اولی قلمداد کرده­اند. در نتیجه رابطه آنها را عام و خاص مطلق می­دانند.

توضیح آنکه؛ اگر انسان در عمل به هر یک از قوانین و مقرراتی که از جهت عدم­مغایرت آن­ها با شرع به اطمینان رسید­ه است، مبتنی بر اینکه تحقق نظم اجتماعی جامعه اسلامی مطلوب و مرضی پروردگار بوده و از این حیث موجب تقرب به او می­شود، نیت الهی و کسب رضایت ذات مقدس خداوند را نماید، فعل او به هدف اخلاق یعنی سعادت و کمال روحانی او منتهی خواهد شد. زیرا در تعریف ارزش اخلاقی گفته شده که عبارت است از: «آن مطلوبیتی که برای روح انسان در اثر عمل اختیاری که به انگیزه خواست‌هایی فوق غرایز حیوانی انجام می‌گیرد.» [2] و پیداست که عمل به قوانین با کیفیت مزبور بر این تعریف منطبق است. برای مثال احترام به «ممنوعیت عبور از چراغ قرمز» که گزاره­ای قانونی است اگر با نیت تقرب به خداوند تلفیق شود، تبدیل به گزاره­ای اخلاقی شده و هدف اخلاق و حقوق را توأمان محقق خواهد نمود. زیرا نظم اجتماعی و رضایت پروردگار تأمین شده است و در این راستا نه نیت تقرب به تحقق هدف حقوق ضربه­ می­زند و نه وجود مجازات مادی به مقرِب بودن این عمل خدشه­ای وارد می­سازد. براین­اساس قلمرو حقوق تماماً ذیل قلمرو اخلاق قرار می­گیرد و نه برعکس. [3]

از این­رو ­مرحوم امام خمینی (ره) می­فرمایند: «اسلام به قانون نظر «آلی» دارد؛ یعنی آن را آلت و وسیله تحقق عدالت در جامعه می­داند، وسیله اصلاح اعتقادی و اخلاقی و تهذیب انسان می­داند. قانون برای اجرا و برقرار شدن نظم اجتماعی عادلانه، به منظور پرورش انسان مهذب است.»[9] آلی بودن قانون و مترتب گشتن توالی مذکور همچون تهذیب نفس بر تبعیت از آن، جز از ممر آمیختگی اخلاق و حقوق به معنایی که ذکر گردید امکان تحقق ندارد.

پی­نوشت:

  1. مصباح یزدی، مجتبی (1386)، فلسفه اخلاق، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ص 39.
  2. مصباح یزدی، محمدتقی (1391)، فلسفه اخلاق، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ص 50.
  3. مثال مزبور را می­توان نه تنها نقطه تلاقی اخلاق و حقوق، بلکه نقطه تلاقی اخلاق و حقوق و فقه دانست. زیرا تبعیت از قوانین مشروع نظام اسلامی از الزام شرعی نیز برخوردار است و بدین­صورت مکلف در آنِ واحد اهداف اخلاق، حقوق و فقه را تأمین و در هر سه حوزه به رسالت و وظیفه خود عمل می­کند.

4. موسوی خمینی، روح­الله (1392)، ولایت فقیه، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ،ص 62.

گزارش خطا
ارسال نظرات
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰