جرعه ای از صدق صادق مصدَق آل محمد
عبدالله نجاشی [1] پس از آنکه از سوی منصور دوانیقی به ولایت بر اهواز گماشته شد، طی نامه ای به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از حضرتش درخواست راهنمایی و ارشاد به آنچه مرضی خداوند متعال است را نمود. نجاشی در صدر نامه خود نوشت: «... من مبتلا گرديده ام به حكومت اهواز و مستدعى ام كه آقا و مولاى من حدى چند براى من بيان فرمايد تا بدانم كه چه چيز مرا در اين عــمل بــه حق تــعالى و رســول او نــزديك مــى گرداند، و سلوك من به چه نحو باید باشد؟ ...»
مداقه در فرمایش امام (علیه السلام) در پاسخ به این نامه که به رساله اهوازیه [2] شهرت دارد از این جهت اهمیتی مضاعف دارد که؛ نجاشی نه از جایگاه یک فرد عادی و عضوی از جامعه بلکه در مقام والی و حاکمی که قدرت را در دست دارد، از حضرت صادق (علیه السلام) درخواست پند و اندرز نموده و خواستار بیان آنچه که در عرصه مسئولیت و تعامل حاکم با مردم لزوماً باید مدنظر قرار گیرد، شده است. بنابراین ضرورت دارد که نگرش به معارف مذکور در پاسخِ نامه، نه صرفاً مبتنی بر استخراج اندرزهای اخلاقی، بلکه توأم با استنباط اصول لازم در اعمال قدرت صورت پذیرد.
امام ششم (علیه السلام) در پاسخی مفصل به بسیاری از آنچه که عبدالله نجاشی باید در ریاست و مسئولیت خود مراعات نماید اشاره نموده اند. اموری همچون صیانت از جان مسلمانان، خودداری از آزار و ترساندن بندگان خدا، مدارا با رعیت و زیردستان، تأنی و بردباری در امور، حسن معاشرت با مردم، دوری از نرم خویی توأم با سستی و تندخویی توأم با تعدی و ظلم، گره گشایی از کار مردم، اجرای عدالت، پرهیز از مصاحبت با بدگویان و سخن چینان، حراست حداکثری از بیت المال و پرهیز از تعدی به آن، خودداری از مال اندوزی، مساعدت همه جانبه فقراء، فریادرسی مضطران و مظلومان و ... عناوین سفارش های حضرت را تشکیل می دهند که مفصلاً به آنها پرداخته شده است. نکته در خور نگرش آن است که؛ محور تمامی رهنمودهای امام صادق (علیه السلام) را نفع و ضرر مؤمنین یا همان شهروندان حکومت اسلامی تشکیل می دهد، تا جایی که علت احساس شادی و اندوه ایشان در صدر نامه بر همین محور می چرخد. امام (علیه السلام) ابتدائاً می فرمایند: «از اين خبر هم شاد شدم و هم اندوهناك گرديدم. اما شادى من به جهت آن است كه شايد حق تعالى به سبب تو فريادرسى نمايد مضطرِ ترسانى را از آل محمد صلى الله عليه وآله و ذليل ايشان را به سبب تو عزيز گرداند. اما اندوه من، پس كمتر چيزى كه بر تو می ترسم آن است كه کار را بر یکی از دوستان و شیعیان ما تنگ كنى و در هنگام عسرت چيزى از او طلب نمايی و بدین سبب بوى حظيره قدس را استشمام ننمايى و بهشت را بر خود حرام گردانى.» [3] بنابراین مدار اصلی جملگی توصیه ها در این نامه، شهروندان و خدمت شایسته به آنهاست. حضرت صادق (علیه السلام) در این مقام نسبت به خودسازی و به طور کلی اموری که شخص عبدالله نجاشی را در مبارزه با نفس و تقویت معنویت درونی کمک می کند، توصیه و سفارشی ندارند. گویی ایشان خودسازی را مرحله ای پیش تر از ورود به مناصب و مسئولیت های اجتماعی دانسته و میان وظایف و بایسته های دینی در زمینه ارتقای شخصیت حقیقی عبدالله و شخصیت حقوقی وی که همان والی مسلمانان است، تفاوت قائل هستند.
اما امعان نظر در کلام درربار پیشوای ششم این حقیقت را به خوبی روشن می کند که آن حضرت در این رساله تأکید بسیار بیشتری نسبت به «ضرورت احتفاظ آبرو و عِرض مؤمنین از سوی حاکم مسلمان» داشته، و بارها بر لزوم صیانت حاکم از این دارایی خدادادی انسان سفارش می کنند. ایشان در فرازی از این رساله می فرمایند: «اى عبدالله! شنيدم از پدرم، از پدرانش، از علی (علیه السلام) كه گفت: شنيدم از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) که روزى به اصحاب خود فرمود كه: اى گروه مردمان به درستى كه مؤمن آن كسى نیست كه به زبان ايمان آورد و به دل ايمان نياورد، پس تجسس ننماييد لغزش ها و گناهان مؤمنان را، به درستى كه هر كس لغزش مؤمن را تتبع و تفحص نمايد، خداوند در روز قیامت لغزش هایش را تتبع می کند و او را در دنيا در ميان خانه خود رسوا گرداند.» [4] حضرت صادق (علیه السلام) در فرازی دیگر از سخن خویش، با اشاره به حدیثی قدسی، عبدالله نجاشی را از خوار نمودن و به ذلت کشاندن مؤمنین برحذر می دارند و یادآور می شوند که این کار معادل با محاربه و جنگ با خداوند متعال است. در بیان حضرت آمده است: «اى عبدالله! حديث كرد پدرم از پدرانش، از اميرالمؤمنين عليه السلام كه پیامبر صلى الله عليه وآله فرمود كه: نازل شد بر من جبرئيل امين و گفت: خداوند جليل تو را سلام مى رساند و می گويد كه من براى مؤمن نامی از نام¬های خود را اشتقاق كرده ام، زيرا كه نام من مؤمن است و او را مؤمن ناميده ام. پس مؤمن از من است و من از اويم، هر كه سعى نمايد در خوارى و مذلت مؤمنى، چنان است كه با من رو در رو محاربه كرده است و به جنگ من آمده است.» [5] اصرار پیشوای ششم بر صیانت از آبرو و حیثیت شهروندان بسیار قابل توجه و تأمل است تا جایی که فقرات پایانیِ نامه تماماً به این نکته اختصاص یافته و حضرت با نقل روایات متعدد، سعی در تفهیم اهمیت این امر به والی تازه کار اهواز دارند. ایشان در قسمتی دیگر از بیان گوهربار خود می فرمایند: «اى عبدالله! خبر داد مرا پدرم، از پدرانش، از اميرمؤمنان عليه السلام که ایشان فرمود: هر كه در حق مؤمنى بگويد آن چه ديده ی او ديده و گوش هاى او شنيده كه موجب عيب او باشد و مروّت او را در نظر مردم منهدم وضايع گرداند، او از آنهاست كه خداوند عزوجل در حق ايشان فرموده است: {إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ}» [6] [7]
توصیه های پی در پی امام جعفر صادق (علیه السلام) نسبت به اجتناب از تجسس در امور مؤمنین، حراست از شأن و شخصیت و احتفاظ حداکثری آبرو و اعتبار اجتماعی ایشان، مخاطب را نسبت به اهمیت و جایگاه رفیع این مهم رهنمون می سازد، تا حدی که می توان در مقام تحلیل، به استنباط اصلی تحت عنوان «تقدم حداکثری حفظ آبرو و حیثیت شهروندان بر امور دیگر» و یا حق «برخورداری حداکثری شهروندان از امنیت اعتبار اجتماعی» در حکمرانی مطلوب اسلام نائل آمد. به عبارت دیگر، تأمل و تدقیق در معارف و آموزه های دینی مرتبط با ساحت قدرت و ریاست از جمله حدیث مورد بحث و مصادری همچون نهج البلاغه، می تواند به احیاء، تکمیل و اصلاح بسیاری از حقوق مردم و دولت در عرصه حکمرانی منتهی گردد که خود از این جهت که مرتبط و متصل به منبع وحی است بسیار ارزشمند و قابل توجه خواهد بود. اصل و یا حق فوق الذکر، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد اشاره قرار گرفته است. اصل بیست و دوم قانون اساسی تصریح دارد: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.»
پی نوشت:
ابوبجیر عبدالله بن نجاشی بن عثیم بن سمعان اسدی نصری، جدّ هفتم احمد بن علی نجاشی، رجالی معروف است که نخست، زیدی مذهب بود اما پس از ملاقات با امام جعفر صادق (علیه السلام) از این اعتقاد برگشت و تا پایان عمر از شیعیان امامیه و یاران وفادار امام (علیه السلام) باقی ماند. جریان ملاقات وی با امام صادق (علیه السلام) در کتب حدیث از جمله كافى، مناقب ابن شهرآشوب و بصائرالدرجات ذکر شده است. شیخ طوسی (ره) در کتاب «تجارت تهذیب الاحکام»، عبدالله نجاشی را در ردیف زاهدان روزگار بر شمرده است2. اين رساله در برخی کتب حديثى شيعه از جمله بحارالانوار نقل شده است. علامه مجلسى (ره) در بحارالانوار رساله اهوازيه را از كتاب كشف الريبه شهيد ثانى (ره) نقل نموده و در ترجمه حديث مى نويسد: «به سند معتبر منقول است از عبدالله بن سليمان». مجموعه خطى شماره 187 كتابخانه آيت الله مرعشى نجفی (ره) رساله¬هاى متعددى از تأليفات علامه مجلسى (ره) را در بر دارد که ترجمه رساله اهوازیه نیز در ضمن ترجمه عهدنامه مالک اشتر در برگ 273 الى 287 آمده است.
3. «فسرَّنی ذلک وساءني، فأمّا سروری بولایتک فقلت: عسى أن یغیث اللّه بک ملهوفاً من أولیاء آل محمّد صلّى اللّه علیه وآله ویعزّ بک، وساءنی من ذلک فإن أدنى ما أخاف علیک أن تعثر بولیّ لنا فلا تشمّ حظیرة القدس.»
4. «یا عبداللّه وحدّثنی أبی عن آبائه عن علی علیه السلام أنه سمع من رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله یقول لأصحابه یوماً، معاشر الناس إِنه لیس بمؤمن مَن لعن بلسانه ولم یؤمن بقلبه فلا تتبعوا عثرات المؤمنین، فإنه مَن اتبع عثرة مؤمن اتبع اللّه عثراته یوم القیامة وفضحه فی جوف بیته.»
5. «یا عبداللّه و حدّثنی أبی عن آبائه عن علی علیه السلام عن النبی صلّى اللّه علیه وآله قال : نزل جبرئیل علیه السلام فقال: یا محمّد إِن اللّه یقرأ علیک السلام ویقول: اشتققت للمؤمن اسماً من أسمائی سمّیته مؤمناً فالمؤمن منّی وأنا منه، من استهان بمؤمن فقد استقبلنی بالمحاربة.»
6. «یا عبداللّه و حدّثنی أبی عن آبائه عن علی علیه السلام أنه قال: مَن قال فی مؤمن ما رأت عیناه وسمعت اُذناه ما یشینه و یهدم مروّته فهو من الذین قال اللّه عزّوجلّ «إِنَّ الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذابً ألیم في الدنیا و الآخرة.»
7. سوره نور، آیه 19.