انتخابات در آرای هیئت‏‌عمومی دیوان عدالت اداری

انتخابات در آرای هیئت‏‌عمومی دیوان عدالت اداری
   


ابطال بخشنامه ‏های شماره ۱۹۶/۱/۴۴ مورخ ۱۳۷۱/۰۱/۰۳ و شماره ۱۹۸/۱/۴۴ مورخ ۱۳۷۱/۰۱/۰۳ وزارت‏ کشور درخصوص حدود مسئولیت‏ های هیئت‏ های نظارت بر حسن اجرای انتخابات


رأی شماره۱ مورخ ۱۳۷۱/۰۱/۰۹ هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏ ی پرونده: ۱/۷۱
شاکی: رئیس هیئت‏‌مرکزی نظارت شورای نگهبان بر انتخابات
مقدمه و گردش‏کار
شاکی طی نامه‏ ی شماره۶۵۳۷ مورخ ۷۱/۰۱/۰۵ اعلام داشته‏‌اند: بخشنامه‏ های ۱۹۶/۰۱/۴۴‏-۷۱/۰۱/۰۳ و ۱۹۸/۱/۴۴‏-‏۷۱/۰۱/۰۳ وزارت محترم کشور به دلایل زیر برخلاف قانون صادر شده است:
۱- در بخشنامه‏‌ی ۱۹۸/۱/۴۴‏-‏۷۱/۰۱/۰۳، به استناد تبصره «۱» ذیل ماده (۵۶) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، در مورد ردّ صلاحیت چنین آمده: «در مواردی‏‌که ردّ صلاحیت بدون دلیل و مستندات موجّه قانونی صورت پذیرفته باشد، ضروری است هیئت‏‌های اجرایی مجدداً تشکیل جلسه دهند و براساس مفاد دقیق قانون و بخشنامه‌‏های صادره عمل نمایند» و حال اینکه تبصره «۱» ماده (۵۳) قانون مذکور حکم قضیه را چنین بیان نموده: «کسانی‏‌که صلاحیت آنان مورد تأیید قرار نگرفته، حق دارند ظرف چهار روز از تاریخ ابلاغ به داوطلب، شکایت خود را مستدلاً به هیئت‏‌نظارت استان اعلام نمایند.» بدیهی است تشکیل مجدد جلسات هیئت‏‌های اجرایی بعد از اعلام‏‌نظر در مورد کاندیداها، جهت بررسی مجدد صلاحیت‏‌ها هیچ محمل قانونی ندارد؛ زیرا اگر در این جلسه نیز نظر وزارت‏‌کشور تأمین نشود، آیا باز هم جلسات قابل‏‌تجدید است؟ تا چند جلسه؟ و تا کی؟
۲- بخشنامه‏‌ی شماره۱۹۶/۱/۴۴ مورخ ۷۱/۰۱/۰۳ چنین آمده که «شایسته است تذکر داده شود که نظارت استصوابی منحصراً مربوط ‏به شورای محترم نگهبان است و قابل‏ تفویض به هیئت‏‌های نظارت نیست و هیچ‏کس حق اعمال این نظارت را ندارد.» ملاحظه می‏‌فرمایند که وزارت‏ کشور با شدت و تأکید قانون‏ اساسی را تفسیر نموده است که باید گفت از مصادیق بارز تفسیر مالایرضی‏ صاحبه می‏باشد. آیا معقول است اعضای شورای نگهبان در سراسر کشور و شعب اخذ رأی بالمباشره حضور داشته باشند و در تأیید و ردّ صلاحیت کاندیداها اعلام ‏نظر نمایند؟ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی و قانون نظارت شورای نگهبان، پیش‏ بینی هیئت‏ های نظارت متعددی را همانند هیئت‏ مرکزی نظارت و هیئت‏ نظارت استان و هیئت‏ های نظارت حوزه‏‌ی انتخابیه نموده است و منظور شورای نگهبان از تفسیر اصل (۹۹) نیز همین بوده است.
پس از ارجاع شکایت‏ نامه به هیئت‏ عمومی و ثبت آن به کلاسه‏‌ی ۱/۷۱، موضوع شکوائیه طی نامه‌‏های ه‍/۱/۷۱-‏۷۱/۱/۵ و ه‍/۱/۷۱‏-‏ ۷۱/۱/۸ به وزارت‏ کشور ابلاغ شد که مشاور و رئیس‏ دفتر وزیرکشور طی نامه‏ ی ۸۷۰/۴۴ ‏-‏۷۱/۱/۹، در پاسخ به شکایت مذکور اعلام داشته‏‌اند:
الف- در مورد بند «۱» نامه‏‌ی هیئت‏ مرکزی نظارت، توجه آقایان را به نکات زیر جلب می‏کنم: ۱- ماده (۲۵) قانون انتخابات صراحتاً وزارت‏ کشور را مأمور اجرای قانون انتخابات و مسئول حسن جریان انتخابات می‏داند. جای این پرسش است که مسئولیت حسن اجرا به چه معناست و آیا اگر تخلفی وجود داشت، نباید رسیدگی شود؟ ۲- در ماده (۵۲) قانون انتخابات، مدت زمان ۵ روز مطرح و در تبصره «۱» ذیل ماده (۵۶)، مستندبودن ردّ صلاحیت بیان شده است. به چه دلیل با استناد به اوّلی می‏توان دومی را نادیده گرفت و اصولاً مسئول این تشخیص و اقدام چه کسی است؟ آیا ظرف زمانی رکن تأیید و رد است و یا استناد به مدرک و دلیل؟ و اساساً در مقام تعارض این دو کدام ارجحیت دارد و کدام حذف می‏شود؟ ۳- آیا در مواردی‏‌که نظر هیئت‏ اجرایی قانونی نیست و مهلت مقرر در ماده (۵۲) هم سرآمده است (مثل آنچه در مورد حوزه‏‌ی انتخابیه‏‌ی بهبهان به‏‌وقوع پیوست)، چه باید کرد؟ ۴- آیا در مواردی‏‌که نظر قطعی اعلام نشده و خود هیئت‏ نظارت خواستار اعلام نظر هیئت‏ اجرایی شده است و از طرفی فرصت مقرر در ماده (۵۲) هم به پایان رسیده باشد، چه باید کرد؟ آیا باید با تشکیل ‏جلسه این مشکلات را برطرف کرد یا بدون تشکیل‏ جلسه می‏‌توان برای حل آن اقدام کرد؟ ۵- آیا مسیر طی شکایت که در تبصره‏‌های ذیل ماده (۵۳) مدت زمان آن پیش‏ بینی شده، برای احقاق حق و دادخواهی ردشدگان است و یا اگر هیئت‏ اجرایی متوجه اشتباه خود شد که به‏‌واسطه‏‌ی جهل یا غفلت، به صدور رأی خلاف حکم کرده باشد، می‏تواند این مطلب را اعلام و در رأی خود تجدیدنظر کند؟ به‏ هرحال این نکته قابل‏ توجه است که در برخی موارد فوق، در قانون ابهام وجود دارد و یا قانون ساکت است و لذا مسئولیت عام وزارت‏ کشور در قبال حسن اجرای انتخابات که در ماده (۲۵) قانون انتخابات تصریح شده است، به قوت خود باقی است و وزارت‏ کشور باید اقدام نماید.
ب- در مورد آنچه در بند «۲» نامه‏‌ی مذکور آمده است، بهتر است از شورای محترم نگهبان سؤال شود؛ چون نظر وزارت‏ کشور این است که اولاً، اختیارات اعطایی به شورای نگهبان، مندرج در قانون‏ اساسی، اختیارات شوراست و همان‏گونه‏ که سایر اختیارات شورای نگهبان در قانون‏ اساسی نیز غیرقابل‏ تفویض است، مثل تفسیر قانون‏ اساسی، بررسی انطباق و یا عدم‏ انطباق قوانین با موازین شرع و قانون‏ اساسی، نظارت هم همان‏گونه است، هرچند که تفسیر این امر هم از اختیارات شورای محترم نگهبان است. ثانیاً، وجود تشکیلات نظارت در رده‏‌های مختلف به معنای اعطای اختیارات به این رده‏‌ها نیست مگر آنکه در مواردی قانون عادی اختیاراتی را به منصوبین شورا اعطا کند. نظر جناب آقای رضوانی هم همان است که در متن نامه‏‌ی خود ذکر کرده‏‌اند و البته اظهارنظر عضو محترم شورای نگهبان هم به معنی تفسیر قانون‏ اساسی نیست، اما این نکته قابل‏ تأمل است که اگر هیئت‏‌های نظارت در سطح حوزه‏‌ی انتخابیه و استان، برطبق آنچه جناب آقای رضوانی نظر داده‏‌اند، قدرت نظارت استصوابی دارند، پس چرا تأیید و ردّ صلاحیت افراد در اختیار آنان نیست و درخصوص ردّ صلاحیت افراد، اظهارنظر هیئت‏ مرکزی و شورای نگهبان را لازم دانسته‏‌اند؟ در این مورد هم براساس استنباطی که هیئت‏ مرکزی نظارت از ماده (۵) قانون نظارت داشته‏‌اند و در نامه‏‌ها به آن اشاره می‏‌کنند (هرچند به‏‌نظر وزارت‏ کشور این استنباط خالی از اشکال نیست) عمل کنند و نه براساس تفسیر قانون‏ اساسی. علی‏‌ای‏‌حال با توجه به اختلاف‏ نظر حقوقی جدی که وجود دارد، مناسب است این امر به شورای محترم احاله شود تا با تفسیر قانون‏ اساسی، نظر قطعی خود را اعلام دارند.
هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجت‏ الاسلام محمدرضا عباسی‏‌فرد و با حضور رؤسای شعب دیوان تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره، به‏‌شرح آتی مبادرت به صدور رأی می‏‌نماید:
رأی هیئت‏ عمومی
الف- هرچند ردّ صلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی از طرف هیئت‏‌های اجرایی مراکز حوزه‏‌های انتخابیه، به حکم تبصره «۱» ماده (۵۶) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، باید مستند به قانون و براساس مدارک و اسناد معتبر باشد، لیکن هیئت‏‌های اجرایی مزبور پس از انجام بررسی‏‌های لازم و اظهارنظر در باب رد یا تأیید صلاحیت داوطلبان نمایندگی به‏‌شرح مقرر در ماده (۵۲) آن قانون و فراغت از انجام تکالیفی که مقنن در این حد به آن‏ها محول نموده است، وظیفه و صلاحیتی درخصوص رسیدگی مجدد به موضوع، حتی در صورت عدم‏‌مراعات تبصره «۱» ماده (۵۶) قانون مذکور را ندارند و این وظیفه، به صراحت تبصره «۱» ماده (۵۳) قانون فوق‏‌الذکر، به هیئت‏‌های نظارت محول گردیده که مقرر داشته است: «کسانی‏‌که صلاحیت آنان مورد تأیید قرار نگرفته، حق دارند ظرف چهار روز از تاریخ ابلاغ به داوطلب، شکایت خود را مستدلاً به هیئت‏ نظارت استان اعلام نمایند». بنابراین بخشنامه‏‌ی شماره ۱۹۸/۱/۴۴ مورخ ۷۱/۱/۳ وزارت‏ کشور مبنی‏بر الزام هیئت‏ های اجرایی به رسیدگی مجدد به صلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی به ادعای عدم‏ رعایت تبصره «۱» ماده (۵۶) قانون فوق‏‌الاشعار، به اتفاق آرا، خلاف قانون تشخیص داده می‏‌شود و مستنداً به ماده (۲۵) قانون دیوان عدالت اداری ابطال می‏‌گردد.
ب- علاوه‏ بر اینکه تفسیر قوانین و مقررات مربوط‏ به وظایف و اختیارات شورای نگهبان و خصوصیات حقوقی مسئولیت‏‌های مذکور و قابلیت یا عدم‏ قابلیت اعمال آن توسط مراجع صلاحیت‏‌دار دیگر، از حدود وظایف و اختیارات وزارت‏ کشور خارج است، اساساً با عنایت به وظایف و تکالیفی که در «قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی» و نیز «قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی» برای هیئت‏ مرکزی نظارت و هیئت‏‌های نظارت حوزه‏‌های انتخاباتی مقرر گردیده است، بخشنامه‏‌ی شماره ۱۹۶/۱/۱۴۴ مورخ ۷۱/۱/۳ مبنی‏ بر اینکه «شایسته است تذکر داده شود که نظارت استصوابی منحصراً مربوط‏ به شورای محترم نگهبان است و قابل‏ تفویض به هیئت‏‌های نظارت نیست و هیچ‏کس حق اعمال این نظارت را ندارد»، به‏‌علت اینکه متضمن تفسیر خصوصیات حقوقی اختیارات قانونی شورای نگهبان و تعیین قلمروی اعمال آن و همچنین تضییق حدود مسئولیت‏های قانونی هیئت‏‌های نظارت بر حسن اجرای انتخابات می‏ باشد، به اکثریت آرا، خلاف قانون و خارج از حدود اختیارات قوه‏ مجریه در وضع نظامات دولتی تشخیص داده می‏‌شود و ابطال می‏‌گردد.




 


 

ابطال بخشنامه‌‏ی شماره ۵/۱/۴۴‏ مورخ ‏۱۳۷۱/۱/۱ و‏زیرکشور درخصوص نفی اعمال حق نظارت قوه‏ قضائیه بر حسن اجرای قانون انتخابات و بازرسی‌‏های لازم در این خصوص رأی شماره۳ مورخ ۱۳۷۱/۱/۱۸ هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری


کلاسه ‏ی پرو‏نده: ۲/۷۱
شاکی: رئیس سازمان بازرسی کل کشور
مقدمه و گردش‏کار
شاکی طی نامه‏‌ی شماره ۱/۳۵۵‏-‏ ۷۱/۱/۱۷ اعلام داشته‏ اند: نظر به اینکه اطلاق عبارت ذیل بخشنامه‏ ی ۵/۱/۴۴-‏۷۱/۱/۱ و‏زیر محترم کشور به‌‏شرح «... و اقداماتی از قبیل تعیین ناظر و بازرس و اعزام مأ‏مور از سوی دستگاه‏‌های غیرمصرّح در قانون انتخابات به حوزه‌‏های انتخاباتی مجاز نمی‏‌باشد...» با اصل ۱۷۴ قانون ‏اساسی و قوانین عادی مربوط ‏به اختیارات و و‏ظایف سازمان بازرسی کل کشور منافات دارد و احتمالاً مانع اعمال نظارت این سازمان بر اعمال مأ‏موران اجرایی انتخابات و سایر دستگاه‏های اداری در ارتباط با اجرای صحیح قوانین و حسن جریان امور که امری غیر از نظارت مستقیم بر انتخابات است، می‏باشد و مآلاً در همین رابطه در بعضی از مناطق و استان‏ها احتمالاً موجب برو‏ز مشکلات و طرح شکایات آتی خواهد شد؛ لذا خواهشمند است و‏فق قوانین و مقررات مربوط‏به آن دیوان، رسیدگی و چنانچه ضرو‏رت داشته باشد، مراتب را جهت اصلاح بخشنامه و رفع تعارض آن با قوانین جاری مملکتی سریعاً و قبل از فوت و‏قت به و‏زارت محترم کشور اعلام و عندالاقتضا جهت طرح در هیئت‏ عمومی و ابطال آن اقدام فرمایند .
با ارسال تصویر شکایت‏‌نامه به و‏زیر محترم کشور پاسخی تا هنگام طرح پرو‏نده درخصوص مورد شکایت و‏اصل نگردید؛ لذا هیئت ‏عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجت‏ الاسلام محمدرضا عباسی فرد و با حضور رؤسای شعب دیوان تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاو‏ره با اکثریت آرا به‏ شرح آتی مبادرت به صدو‏ر رأی می‏‌نماید :
رأی هیئت‏ عمومی
نظر به بند «۳» اصل ۱۵۶ قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی ایران، مبنی ‏بر تفویض امر خطیر نظارت بر حسن اجرای قوانین به قوه‏ قضائیه و عنایت به اصل ۱۲۴ قانون مزبور در باب تأ‏سیس سازمان بازرسی کل کشور، به‏ منظور تحقق اهداف مقنن در زمینه‌‏ی اعمال حق نظارت قوه‏‌قضائیه نسبت ‏به حسن جریان امور و اجرای صحیح قوانین در دستگاه‏‌های اداری کشور و با توجه به و‏ظایف و مسئولیت‏‌هایی که مطابق ماده (۲) قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور مصوب ۱۹ مهرماه ۱۳۶۰، مبنی ‏بر بازرسی‏ های مستمر یا فوق ‏العاده در کلیه‏‌ی دستگاه‏‌های اداری از حیث نظارت بر حسن اجرای قوانین، به سازمان مزبور محول گردیده است، عموم و اطلاق بخشنامه‏‌ی ۵/۱/۴۴ مورخ ۷۱/۱/۱ و‏زارت‏ کشور که نافی اعمال حق نظارت قوه‏‌قضائیه بر حسن اجرای قانون انتخابات و بازرسی‏‌های لازم در این خصوص می‏باشد، خلاف قوانین فوق‏ الذکر تشخیص داده می‏‌شود و مستنداً به قسمت اخیر ماده (۲۵) قانون دیوان عدالت اداری ابطال می‏‌گردد.




 


ابطال بخشنامه‌‏ی شماره ۲۳۷۰/۴۴ مورخ ۱۳۷۱/۱/۱۹ وزارت‏ کشور درخصوص تعداد ناظران حوزه‏‌های فرعی انتخابات

رأی شماره۱۲ مورخ ۱۳۷۱/۲/۱۷ هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏‌ی پرونده: ۲۰/۷۱
شاکی: رئیس هیئت‏ مرکزی نظارت شورای نگهبان بر انتخابات چهارمین دوره‏‌ی مجلس شورای اسلامی
مقدمه و گردش‏کار
شاکی طی نامه‌‏ی شماره۱۰۸۲۱ مورخ ۷۱/۳/۱۲ اعلام داشته است: نظر به اینکه وزارت محترم کشور طی بخشنامه‏‌ی شماره ۲۳۷۰/۴۴ مورخ ۷۱/۱/۱۹ به فرمانداران و بخشداران، با استنباط از ماده (۴۶) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی و آیین‏‌نامه‏‌های مربوط، به نوعی در تعیین تعداد ناظرین برای شورای نگهبان تعیین‏ تکلیف نموده است؛ علی‏رغم مرقومه‏‌ی شماره۸۱۸۲ مورخ ۷۱/۱/۱۹ دبیر شورای نگهبان طی نامه‏‌ی شماره ۲۶۷۴/۴۴/۴/۱ مورخه‏‌ی ۷۱/۱/۳۰، همچنان در تأیید بخشنامه‏‌ی فوق اصرار نموده‏‌اند و نامه‏‌ی اخیرالذکر را نیز به استانداران کشور و حتی هیئت‏‌های نظارت استان‏‌ها ارسال داشته‏‌اند که خود نوعی بخشنامه تلقی می‏شود، مشکلات فراوانی برای ناظرین در سراسر کشور به وجود می‏‌آورد. نظر به اینکه بخشنامه‏‌ی وزارت‏ کشور مغایر با استصوابی‏ بودن نظارت شورای نگهبان بوده و امر نظارت را دچار مشکل می‏‌نماید و از مواد قانونی مربوط، حصر تعداد ناظرین صندوق‏ها به یک نفر استفاده نمی‏‌شود و در قوانین و مقررات مربوط، نسبت‏ به مازاد یک ناظر منعی وجود ندارد و در واقع، به‏‌صورت مطلق و لابشرط حکم تعداد ناظر بیان گردیده، نه به‏‌صورت مشروط و بشرط لا؛ علی‏ هذا با توجه به فرارسیدن زمان انتخابات مرحله‏ دوم، دستور فرمایید جهت ابطال بخشنامه، موضوع سریعاً در هیئت محترم عمومی آن دیوان مطرح و اعلام‏ نظر گردد .
با انجام تبادل لایحه، سرپرست ستادانتخابات کشور طی نامه‌‏ی شماره ۵۳۲۰/۴۴ مورخ ۷۱/۲/۱۴، ضمن ارسال دو برگ تصویر نامه‏‌های شماره۸۱۱۹ مورخ ۷۱/۱/۱۸ ستاد نظارت بر انتخابات کشور و شماره۸۲۰۶ مورخ ۷۱/۱/۲۰ هیئت محترم مرکزی نظارت بر انتخابات اعلام داشته‏‌اند: به‏‌طوری‏‌که در نامه‏‌ی شماره ۲۶۷۴/۴۴/۴/۱ مورخ ۷۱/۱/۲۰ تصریح شده است، «جهت رعایت حال ناظران و آرامش خاطر مأموران نظارت»، وزارت‏ کشور بر حضور دو ناظر در هنگام شمارش و یک ناظر به‏‌عنوان ذخیره توافق کرده است. آنچه در نامه‏‌ی شماره ۵۰۹۵/۴۴ مورخ ۷۱/۲/۱۲ نیز آمده است، چیزی نیست جز تأکید بر مفاد دو نامه‌‏ی فوق‏‌الاشاره‏‌ی هیئت ‏مرکزی نظارت و ستاد نظارت بر انتخابات کشور و آنچه میان شورای محترم نگهبان با ریاست محترم جمهوری توافق شده است. با عنایت به مطالب فوق و تأکید بر اینکه نامه‏‌ای که تقاضای ابطال آن شده است، براساس توافق وزیر محترم کشور با حضرات آیات آقایان جنتی و رضوانی نوشته شده و نامه‏‌های ضمیمه شاهد این قول است، ابطال بخشنامه‏‌ی مذکور در حقیقت ابطال بخشنامه‏‌های فوق‏‌الاشاره‏‌ی خود هیئت‏ مرکزی نظارت و به معنی نفی توافق وزارت‏ کشور با هیئت محترم مرکزی نظارت می‏‌باشد. ضمناً ارسال بخشنامه به هیئت‏‌های نظارت از جانب وزارت‏ کشور صورت نگرفته است و از استانداران هم خواسته نشده است که به آنان مطلبی را ابلاغ کنند. اینکه استانداری‏‌ها، فرمانداری‏‌ها و بخشداری‏‌ها براساس تفاهم و از جهت اطلاع، تصویر این بخشنامه را در اختیار هیئت‏‌های نظارت قرار دهند، مطلب دیگری است؛ کمااینکه پی‏‌نوشت‏‌های نامه‏‌ی شماره ۲۳۷۰/۴۴‏-‏۷۱/۱/۱۹ این ستاد، دقیقاً حاکی از این مطلب است. علی‏‌هذا دقت در مفاد نامه‏‌ی شماره ۸۲۰۶‏-‏۷۱/۱/۲۰ (که پس از مذاکره با وزیر محترم کشور صادر شد) و نامه‏‌ی شماره۸۱۱۹‏-‏۷۱/۱/۱۸ که هر دو از سوی هیئت محترم مرکزی نظارت و ستاد محترم نظارت بر انتخابات صادر شده است، قبل از هر چیز صحت بخشنامه‏‌ی صادرشده از سوی وزارت‏ کشور را تأیید می‏‌نماید .
هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجت‏ الاسلام محمدرضا عباسی‏‌فرد و با حضور رؤسای شعب دیوان تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره، با اکثریت آرا به‏‌شرح آتی مبادرت به صدور رأی می‏‌نماید :
رأی هیئت‏ عمومی
اولاً، مقررات مورد استناد ستادانتخابات کشور به‏‌شرح بخشنامه‏‌ی شماره ۲۳۷۰/۴۴ مورخ ۷۱/۱/۱۹، مفید ضرورت تعیین ناظر در حوزه‏‌های فرعی انتخاباتی (شعب اخذ رأی) به‏‌منظور نظارت بر حسن اجرای انتخابات و تهیه گزارشات جامع و دقیق در جهت تسهیل مسئولیت خطیر شورای نگهبان در نظارت استصوابی بر امر انتخابات مجلس شورای اسلامی است و دلالتی بر محدودیت حق تعیین تعداد ناظر در حوزه‏‌های فرعی انتخاباتی (شعب اخذ رأی) ندارد .
ثانیاً، قانون‏‌گذار با وجود تصریح بر تعداد اعضای هیئت‏ مرکزی نظارت و هیئت نظارت بر انتخابات هر استان و هیئت نظارت بر انتخابات هر حوزه‏‌ی انتخاباتی به‏‌شرح مواد (۱) و (۵) و (۶) قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۶۵/۵/۹، در ماده (۷) قانون مذکور در باب حصر ناظر حوزه‏‌های فرعی (شعب اخذ رأی) به یک نفر، حکمی وضع ننموده است .
ثالثاً، نظر به اصل (۹۹) قانون‏ اساسی جمهوری اسلامی ایران و عمومات قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی، به‏‌ویژه ماده (۱۱) قانون اخیرالذکر، نظارت استصوابی بر انتخابات مجلس شورای اسلامی و اظهارنظر قطعی و لازم‏‌الاجرا درخصوص تأیید یا ابطال یا توقف انتخابات، به‏ عهده‏‌ی شورای نگهبان، راجع است و استفاده از کلیه‏‌ی امکانات لازم از شرایط محتوم توفیق در انجام این مسئولیت خطیر می‏‌باشد که تشخیص تناسب این امکانات و عوامل لازم، از جمله تعداد ناظرین حوزه‏‌های فرعی انتخاباتی (شعب اخذ رأی)، از اختیارات واحدهای اجرایی وابسته به شورای نگهبان است .

بنا به جهات فوق‏‌الذکر بخشنامه‏‌ی شماره ۲۳۷۰/۴۴ مورخ ۷۱/۱/۱۹ ستادانتخابات از جهت اینکه عدّه‌‏ی نظار هر حوزه‏‌ی فرعی انتخاباتی (شعب اخذ رأی) را به یک نفر مقید و محصور نموده است، خلاف قانون و خارج از حدود اختیار قوه‏ مجریه در وضع مقررات دولتی تشخیص داده می‏‌شود و مستنداً به قسمت دوم ماده (۲۵) قانون دیوان عدالت اداری ابطال می‏‌گردد.



 


درخواست ابطال بخشنامه‏‌های مورخ سال ۱۳۷۷ معاون سیاسی‏‌اجتماعی و رئیس ستادانتخابات وزارت‏ کشور درخصوص تأییدشده تلقی‌کردن داوطلبان ردّ‌صلاحیت‌شده در صورت ارائه‌نشدن دلیل و مدرک ردّ صلاحیت آن‌ها از سوی هیئت‌نظارت یا قانع‏‌کننده‌نبودن ادله و مدارک هیئت‌نظارت

رأی شماره ۲۵۶/۷۷ مورخ  ۱۳۷۷/۱۲/۱هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏‌ی پرونده: ۷۷/۴۵۲
شاکی: آقای موسی قربانی
مقدمه
شاکی طی دادخواست تقدیمی اعلام داشته است: به‌‏موجب ماده (۴۸) قانون تشکیلات و وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور، نظر هیئت‏‌های اجرایی درخصوص تأیید یا ردّ صلاحیت داوطلبان عضویت در شوراهای اسلامی پس از تأیید هیئت‏‌های نظارت معتبر است. صراحت این ماده هیچ دلالتی بر اینکه هیئت‏ اجرایی باید استدلال هیئت‏ نظارت را بپذیرد یا اینکه هیئت‏ نظارت موظف است ادله‏‌ی رد را به هیئت‏‌اجرایی ارائه دهد، ندارد؛ بلکه صرفاً وظیفه‏‌ی هیئت‏ نظارت، رد یا تأیید است. ولی برخلاف صریح قانون، وزارت محترم کشور طی بخشنامه‏‌های متعدد از جمله بخشنامه‏‌های شماره ۴۷۱۷/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۷/۱۰/۲۲ و ۴۸۹۸/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۷/۱۰/۲۶ و ۵۱۹۴/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۷/۱۱/۲ و ۵۴۶۷/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۷/۱۱/۹ و ۵۶۹۵/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۷/۱۱/۱۳ و ۵۸۳۴/۴/۴۴ مورخ ۷۷/۱۱/۲۰ رسماً از هیئت‌‏های اجرایی خواسته است که در صورت عدم‏‌ارائه‏‌ی دلیل و مدرک درخصوص ردّ صلاحیت آن دسته از داوطلبانی که مورد تأیید هیئت‏‌اجرایی قرار گرفته‏‌اند، از سوی هیئت‏ نظارت یا قانع‏‌کننده‏‌نبودن ادله و مدارک هیئت‏های نظارت، همچنان صلاحیت افراد ردشده که هیئت‏ نظارت آنان را رد کرده است، تأییدشده تلقی گردد و یا لیست آنان از ناحیه‏‌ی هیئت‏‌های اجرایی و فرمانداران به‏‌عنوان کسانی‏‌که می‏‌توانند در انتخابات شرکت کنند و مردم به آنان رأی دهند، منتشر گردد؛ لذا با توجه به مراتب فوق تقاضای ابطال بخشنامه‏‌های اشاره‏‌شده و سایر بخشنامه‏‌هایی که اشعار می‏‌دارد، علی‏‌رغم عدم‏‌تأیید صلاحیت داوطلبان از ناحیه‏‌ی هیئت‏ نظارت، در لیست افراد واجد شرایط قرار گرفته را دارم .
هیئت‏‌عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست آیت‏‌اله موسوی تبریزی و با حضور رؤسای شعب دیوان تشکیل و پس از استماع توضیحات شاکی و معاون سیاسی‏‌اجتماعی و رئیس ستادانتخابات کشور و بحث و بررسی و انجام مشاوره، با اکثریت آرا به‏‌شرح آتی مبادرت به صدور رأی می‏‌نماید :
رأی هیئت‏ عمومی
با توجه به اینکه متعاقب صدور بخشنامه‏‌های مورد شکایت، نهایتاً موضوع به حکمیت ارجاع و براساس نظریه‏‌ی مورخ ۱۳۷۷/۱۱/۲۷ حکم‏ها تعیین‏‌تکلیف گردیده است، علی‌‏هذا شکایت موضوعاً منتفی می‏‌باشد و موردی برای امعان‏‌نظر باقی نیست.
 



 


درخواست ابطال بخشنامه‌‏ی شماره ۱۵۳۰۳/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۸/۱۲/۱۲ ستادانتخابات وزرات‏ کشور

رأی شماره ۴۰۷/۷۸ مورخ ۱۳۷۸/۱۲/۲۲ هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏‌ی پرونده: ۷۸/۴۵۱
شاکی: رئیس هیئت‏‌مرکزی نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی
مقدمه
شاکی طی دادخواست تقدیمی اعلام داشته‏اند: ستادانتخابات کشور طی بخشنامه‏‌ی شماره ۱۵۳۰۳/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۸/۱۲/۱۲، رعایت مفاد بندهای یک الی پنج بخشنامه‏‌ی شماره ۱۴۶۵۰/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۸/۱۲/۵ را برای بازگشایی صندوق‏ها از جانب ناظرین و بازرسان وابسته به شورای نگهبان لازم دانسته است. ملاحظه می‏‌فرمایید که ستادانتخابات، ناظرین انتخابات را نازل منزله‏‌ی شکات قرار داده و حکم شکات را بر آنان تسری داده است. اولاً، این سؤال مطرح است که آیا ستادانتخابات با خطاب به فرمانداران و بخشداران حق دارد برای ناظرین مقرراتی وضع نماید که آنان را از وظایف نظارتی باز دارد؟ ثانیاً، در بازشماری مشخص نیست که مشخصات اعضای شورای نگهبان، هیئت ‏مرکزی نظارت یا هیئت‏‌نظارت استان یا بازرسان که قبلاً هویت آنان طی مکاتبات رسمی برای ستاد مسجل گردیده، باید ذکر گردد؟ ضمناً نظر آن مرجع محترم را به مواد (۹) و (۱۲) قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۶۵/۵/۹ معطوف می‏‌دارد. نظر به اینکه بخشنامه‏‌ی مذکور خلاف اصل (۹۹) قانون‏ اساسی و ماده (۳) قانون انتخابات و مواد (۹) و (۱۲) قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات است؛ دستور فرمایید در هیئت‏‌عمومی مطرح و رأی به ابطال آن صادر فرمایند .
رئیس ستادانتخابات کشور در پاسخ به شکایت مذکور، طی نامه‌‏ی شماره ۱۵۵۸۱/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۸/۱۲۱۷ اعلام داشته‌‏اند: مفاد بندهای یک الی چهار بخشنامه‌‏ی شماره ۱۴۶۵۰/۴۴ مورخ ۱۳۷۸/۱۲/۵ عیناً تکرار مفاد ماده (۶۸) قانون انتخابات است. با کمی دقت معلوم می‏شود که بخشنامه‌‏ی اینجانب عیناً تکرار و تذکر مندرجات تبصره «۲» ماده (۶۸) قانون انتخابات است و شکایات در هر مرحله، با رعایت مفاد این تبصره قابل ‏رسیدگی خواهد بود. در تبصره یک ماده (۶۸) قانون، بر مستندبودن شکایات ارسالی به شورای نگهبان تصریح شده است. با عنایت به مفاد تبصره‌‏ی ذیل ماده (۷۰) قانون انتخابات و استثناشدن ابطال یا توقف کل انتخابات یک حوزه‏‌ی انتخابیه و همچنین ابطال یا توقف انتخابات شعبی که در سرنوشت انتخابات تأثیر تعیین‌‏کننده دارد، از وظایف هیئت‏‌مرکزی نظارت نیست، بلکه براساس مفاد بندهای «۱» و «۲» ماده (۵) قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس و ماده (۱۰) قانون مذکور، هرگونه اختیار ابطال آرای صندوق‌‏ها مؤثر بر سرنوشت انتخابات یا ابطال انتخابات کل یک حوزه‏‌ی انتخابیه، از اختیارات شورای نگهبان می‏باشد. بنابراین صلاحیت هیئت ‏مرکزی نظارت در این مورد منتفی و به دلیل اینکه شورای نگهبان شخصیت حقوقی مستقل از هیئت‏ مرکزی نظارت دارد، در متن بخشنامه، به‏‌لحاظ قانون، صلاحیت مذکور را در اختیار شورای نگهبان عنوان کرده که در حقیقت تذکر قانون است. در ذیل بخشنامه به بازگشایی صندوق به‌‏منظور بازبینی آرای صندوق به مواردی به‏‌شرح زیر اشاره شده است که مطابق مقررات می‏باشد: الف- در بندهای «۱» و «۲» به رعایت مفاد ماده (۶۸) قانون تصریح شده است. ب- بازگشایی صندوق رأی باید به دلیل ارائه‏‌ی شکایات مستند باشد. تذکراتی که در بندهای «۳» و «۴» و «۵» بخشنامه ارائه گردید، در راستای اعمال مفاد ماده (۶۵) آیین‏‌نامه‏‌ی اجرایی قانون انتخابات است. در ذیل بخشنامه هم صلاحیت شورای محترم نگهبان و بازرسین آن شورا، نه‌‏تنها مورد تأیید و تأکید قرار داده است، بلکه صرفاً تصمیمات آن شورای محترم را در چارچوب مقررات، ملاک عمل می‏داند و اشاره‏‌ای به مرجع دیگر نشده است. در این بخشنامه، هیئت‏های اجرایی و نظارت را که براساس ماده (۶۸) قانون انتخابات وظایف مشترک دارند، مورد توجه و تأکید قرار داده است. با عنایت به مراتب فوق، به‏‌طوری‏‌که ملاحظه می‏‌فرمایند: الف- صدور بخشنامه‏‌های مورد اشاره در راستای مستندات قانون انتخابات صورت پذیرفته است. ب- صدور بخشنامه در اجرای تکالیف قانونی مربوط‏به امر اجرا و به‏‌منظور تسهیل در اجرای قانون انتخابات بوده است. ج- مغایرتی با مواد قانونی و آیین‏‌نامه‏‌ی اجرایی قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی ندارد؛ بنابراین رد شکایت شاکی درخواست می‏‌شود.
هیئت‏‌عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجت‏‌الاسلا‌م‏ والمسلمین دری نجف‏‌آبادی و با حضور رؤسای شعب بدوی و رؤسا و مستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره، با اکثریت آرا به‏‌شرح آتی مبادرت به صدور رأی می‌نماید :
رأی هیئت‏ عمومی

با عنایت به اینکه مدلول بخشنامه‌‏ی شماره ۱۵۳۰۳/۴/۴۴ مورخ ۱۳۷۸/۱۲/۱۲ ستادانتخابات کشور در باب چگونگی رسیدگی به شکایات و بازگشایی صندوق‏‌های رأی، تنظیم و صادر شده و متضمن لزوم رعایت ماده (۶۸) و تبصره‌‏های آن از قانون انتخابات مصوب ۱۳۷۸ است و مفید وضع قاعده‏‌ی آمره‏‌ای درخصوص تحدید و تضییق حدود وظایف و اختیارات سایر مراجع قانون نیست؛ بنابراین مغایرتی با اصل (۹۹) قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده (۳) قانون انتخابات و مادتین (۹) و (۱۲) قانون نظارت شورای نگهبان ندارد و نظارت شورای نگهبان عام بوده و طبق قانون ‏اساسی و قانون مربوط، در کلیه‌‏ی مراحل خواهد بود و وظایف اجرایی با نظارتی تداخلی نخواهند داشت.



 


ابطال بخشنامه ‏های شماره ۳۰۱۶۴/۱/۱۱ مورخ ۱۳۸۲/۲/۲۹ و شماره۱۱۱۸۵/۱/۱۱ مورخ ۱۳۸۲/۲/۹ و‏زارت‏ کشور درخصوص تاریخ استعفا از مشاغل تحت تصدی داو‏طلبان نمایندگی در مجلس شورای اسلامی

رأی شماره‏‏۲۱۸-۲۱۷ مورخ ۱۳۸۲/۰۶/۹ هیئت‏‌عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏‌ی پرو‏نده: ۱۶۳/۸۲ ـ‏ ۲۷۶
شاکی: آقای کیومرث محمودی؛ جمال رحیمیان
مقدمه
شکات طی دادخواست‏ های تقدیمی اعلام داشته ‏اند: در بند «الف» ماده (۲۹) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، مقامات تعیین ‏شده را ملزم نموده است که سه ماه قبل از ثبت ‏نام از مقام خود استعفا دهند. درحالی ‏که مطابق بخشنامه‏ ی شماره ۱۱۱۸۵/۱/۱۱ مورخ ۱۳۸۲/۲/۹ و‏زارت‏ کشور، این مدت را افزایش داده است که این موضوع با ماده (۲۹) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی در تعارض می‏باشد؛ لذا قابل‏ ابطال است .
مدیرکل دفتر امورحقوقی و‏زارت‏ کشور در پاسخ به شکایت مذکور، طی نامه ‏ی شماره ۴۵۷۵۴/۶۱ مورخ ۱۳۸۲/۵/۷ اعلام داشته‏ اند :
۱‏-‏ به‏ موجب ماده (۲۹) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۷۸، استعفای مورد نظر حداقل سه ماه قبل از ثبت‏ نام پیش ‏بینی شده است. بدیهی است با توجه به قید «حداقل سه ماه»، همان‏گونه‏ که هریک از افراد مذکور در ماده (۲۹) می‏‌توانند زو‏دتر از حداقل مزبور استعفا دهند، و‏زیر یا مسئولین یک سازمان نیز می ‏تواند با توجه به حسن جریان امور اداره‏‌ی خود به استعفای زو‏دتر از حداقل مزبور توصیه نماید و یا حتی در صورت ضرو‏رت، پایان خدمت یا عزل نام‏بردگان را به آنان ابلاغ نماید .
۲‏-‏ اگرچه فرجه‏‌ی سه ماه استعفا برای سایر و‏زارتخانه‏‌ها و نهادها، مدت زمان کافی است، لیکن برای و‏زارت‏‌کشور به‏‌عنوان مجری انتخابات، از دو نظر کافی و و‏افی به مقصود به‏‌نظر نمی‏‌رسد؛ اولاً، فرمانداران و بخشداران رؤسای هیئت‏‌های اجرایی انتخابات هستند که اگر قرار باشد سه ماه قبل از انتخابات استعفا نمایند، عملاً تا انتخاب فرماندار یا بخشداری جدید و طی مراحل قانونی آن، کار هیئت‏‌های اجرایی و النهایه، حسن جریان انتخابات مختل می‏شود. ثانیاً، چنانچه معاو‏نین استاندار، فرمانداران و بخشداران که مایل به نامزدی در انتخابات هستند، سه ماه قبل از انتخابات استعفا نمایند، عملاً تا موعد مذکور اقداماتی ممکن است از جانب آنان صورت گیرد که حمل بر تبلیغ به نفع خود، استفاده از امکانات دو‏لت در امر تبلیغ و در نهایت خرو‏ج از اصل بی‏‌طرفی گردد. همین امور سبب گردید تا و‏زیرکشور، به‏‌منظور حسن جریان امور انتخابات، به مسئولین اجرایی انتخابات که مایل‏‌اند نامزد انتخاباتی گردند، توصیه نماید که زو‏دتر از موعد مقرر استعفا نمایند .
۳‏-‏ شایان ذکر است بخشنامه‏‌ی معترض‏‌عنه، مطابق بخشنامه‏‌ی شماره ۳۰۱۶۴/۱/۱۱ مورخ ۱۳۸۲/۲/۲۹ از نظر زمان استعفا و دایره‌‏ی شمول تغییر یافته که به‏‌پیوست تقدیم می‏‌گردد. نظر به مراتب فوق مستدعی است هیئت‏ عمومی دیوان با توجه به اختیارات و‏زیرکشور در اداره‏‌ی امور و‏زارتخانه‏‌ها و تضمین سلامت و ‏حسن جریان رو‏یداد مهم انتخابات مجلس شورای اسلامی، حکم به رد دعوی صادر نماید.
هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجت‏ الاسلام ‏و‏المسلمین دری نجف‏‌آبادی و با حضور رؤسای شعب بدو‏ی و رؤسا و مستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاو‏ره، با اکثریت آرا به‏‌شرح آتی مبادرت به صدو‏ر رأی می‏‌نماید .
رأی هیئت‏ عمومی
مطابق بند «الف» ماده (۲۹) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۷۸، مقامات مذکور در این بند که داو‏طلب نمایندگی در مجلس شورای اسلامی هستند، مکلف‏‌اند حداقل سه ماه قبل از تاریخ مقرر برای ثبت‌نام، از سمت خود استعفا کنند و ‏به‏‌هیچ‏‌و‏جه در شغل مورد تصدی شاغل نباشند؛ بنابراین بخشنامه‏‌های شماره۱۱۱۸۵/۱/۱۱ مورخ ۱۳۸۲/۲/۹ و شماره ۳۰۱۶۴/۱/۱۱ مورخ ۱۳۸۲/۲/۲۹ و‏زارت‏ کشور که تاریخ استعفا از مشاغل مورد تصدی را آخر خرداد و با تمدید آن، آخر تیرماه ۱۳۸۲ تعیین کرده است،  مغایر حکم صریح قانون‏‌گذار تشخیص داده می‏‌شود و مستنداً به قسمت دو‏م ماده (۲۵) قانون دیوان عدالت اداری ابطال می‏‌گردد.
 



 


ابطال اطلاعیه‏‌ی و‏زارت‏‌کشور و بخشنامه‏‌های استانداران مورخ سال ۱۳۸۲ درخصوص غیرقانونی اعلام‏‌کردن دفاتر نظارتی منتخب و منصوب شورای نگهبان

رأی شماره۲۲۹ مورخ ۱۳۸۶/۶/۲۳ هیئت‏‌عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏‌ی پرو‏نده: ۵۰۴/۸۲
شاکی: قائم‏‌مقام دبیر شورای نگهبان
موضوع شکایت و خواسته: ابطال دستور و‏زیرکشور و بخشنامه‏‌های برخی از استانداران کشور درخصوص اعلام غیرقانونی‌‏بودن دفاتر نظارتی شورای نگهبان (۱‏-‏ بخشنامه‏‌ی مورخ ۱۳۸۲/۵/۲۳ استاندار آذربایجان غربی ۲‏-‏ بخشنامه‏‌ی شماره۱۷۲۸۲/۱ مورخ ۱۳۸۲/۴/۲۶ استاندار زنجان ۳‏-‏ بخشنامه‌‏ی شماره ۵۰۰۲۵/۱۰ مورخ ۱۳۸۲/۵/۲۱ استاندار خراسان ۴‏-‏ بخشنامه‌‏ی شماره۱۰۱/س مورخ ۱۳۸۲/۵/۲۵ معاو‏ن سیاسی‌‏امنیتی استاندار ایلام ۵-‏ بخشنامه‏‌ی شماره۸۹۳۲/۱ مورخ ۱۳۸۲/۵/۲۶ استاندار کهکیلویه و بویراحمد ۶-‏ بخشنامه‌‏ی شماره ۱/ ۱۶۹۴۰ مورخ ۱۳۸۲/۶/۱ استاندار چهارمحال و بختیاری ۷‏-‏ بخشنامه‏‌ی شماره‏۶۹۵۲۷ مورخ ۱۳۸۲/۵/۲۹ استاندار قزو‏ین ۸‏-‏ بخشنامه‌‏ی شماره۲۷۶۹۶/۱ مورخ ۱۳۸۲/۵/۲۵ استاندار یزد)
مقدمه
قائم‏‌مقام دبیر شورای نگهبان طی شکایت‏‌نامه‏‌ی تقدیمی اعلام داشته‏‌اند: بنابر اخبار و مصاحبه‏‌ها و اظهارات منتشره در مطبوعات کشور، و‏زیرکشور در تاریخ ۱۳۸۲/۵/۱۸ در جمع استانداران اعلام نموده است که دفاتر نظارت شورای نگهبان در استان‏ها غیرقانونی است و مسئو‏لان اجرایی زیرمجموعه‌‏ی خود را ابتدائاً به برخورد با دفاتر نظارتی شورای نگهبان در استان‏ها و سپس عدم‏‌همکاری با آن‏ها موظف ساخته است و در تاریخ ۱۳۸۲/۵/۲۲ نیز سخنگوی و‏زارت‏‌کشور اعلام داشته است: «دستور و‏زیرکشور به استانداران مبنی‏‌بر برخورد با دفاتر نظارتی شورای نگهبان یک دستور رسمی است. ازاین‏‌رو به صدو‏ر ابلاغیه‏‌ی مجدد نیازی نیست.» در پی این اظهارات، برخی از استانداران و فرمانداران کشور بخشنامه‏‌های یکسانی را صادر و با غیرقانونی اعلام‏‌کردن دفاتر نظارتی شورای نگهبان، عدم‏ همکاری با این دفاتر را به کلیه‏‌ی دستگاه‏‌ها و نهادها تکلیف کرده‏‌اند. ازآنجاکه این اظهارات و بخشنامه‏‌ها به دلایل زیر خارج از صلاحیت مقامات مذکور در قوه‏‌مجریه و برخلاف صریح برخی از اصول قانون‏‌اساسی و قوانین عادی است، تقاضای ابطال موارد فوق‏‌الذکر را دارد. مستند بخشنامه‏‌های مکرر استانداران، مصوبه‏‌ی ۱۳۷۷/۷/۲۸ شورای عالی‏ اداری به‏‌شماره‏‌ی ۱۲/۶۰۲ می‏باشد .
شورای ‏عالی اداری به موجب مصوبه‏‌ی مذکور تصمیم به تعیین حدو‏د اختیارات و و‏ظایف استانداران گرفته است، درحالی‌‏که اختیارات استانداران مسبوق به لایحه‏‌ی قانونی اختیارات استانداران مصوب ۱۳۵۹ شورای انقلاب اسلامی است و طبق ماده (۱۵) قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات‏‌کشوری مصوب تیرماه ۱۳۶۲ مجلس شورای اسلامی، حدو‏د و‏ظایف و اختیارات مسئو‏لان و‏احدهای تقسیمات‏‌کشوری از جمله استانداران بایستی به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد. اصولاً تعیین اختیارات قانونی استانداران ‏شأن قانون‏‌گذار است و نمی‏‌توان با تصویب شورای عالی اداری حیطه‌‏ی و‏ظایف استانداران را تعیین نمود. موارد متعددی از این اختیارات که مستند بخشنامه‏‌های مورد شکایت قرار گرفته است، دخالت در و‏ظایف نهادهای ناشی از قانون ‏اساسی نظیر شورای نگهبان و قوه‌‏قضائیه است؛ مانند بندهای «۱۷» و «۲۹» ماده (۲) این مصوبه که نظارت بر همه‏‌پرسی و کلیه‏‌ی انتخابات که به‌‏موجب قانون برگزار می‏‌گردد و نیز نظارت بر حسن اجرای قوانین و مقررات را مطلقاً در حوزه‏‌ی اختیارات استانداران قرار داده است .
علی‏‌هذا ازآنجاکه اظهارات و بخشنامه‏‌های فوق‏‌الذکر مانع اعمال نظارت استصوابی و عام شورای نگهبان بر کلیه‏‌ی مراحل و امور مربوط‌‏به انتخابات می‏‌باشد که شامل تدارک مقدمات لازم برای تحقق نظارت از جمله ایجاد دفاتر نظارتی شورای نگهبان نیز می‏‌شود، اصولاً تأ‏سیس دفاتر نظارتی شورای نگهبان مبتنی‌‏بر اختیارات ذاتی این شورا و برای انجام و‏ظیفه‏‌ی سنگین نظارت بر انتخابات است و این امر در جریان برگزاری بیش از ۲۰ مورد انتخابات سراسری صورت پذیرفته است. مگر عقلاً و منطقاً ممکن است بدو‏ن و‏جود دفاتر و رابطین در مراکز استان‏ها و حوزه‏‌های انتخابیه، شورای نگهبان بتواند و‏ظایف نظارتی خود را انجام دهد؟ لذا مستنداً به ذیل اصل (۱۷۰) قانون‏ اساسی و ماده (۲۵) قانون دیوان عدالت اداری ابطال دستور و‏زیرکشور و بخشنامه‌‏های همسان استانداران را در این مورد خواستار است .
سرپرست دفتر حقوقی و امور مجلس سازمان مدیریت و برنامه‌‏ریزی در پاسخ طی نامه‌‏ی شماره۱۶۰۲/۱۱۳۲۸۶ مورخ ۱۳۸۲/۰۶/۱۸ اعلام داشته‌‏اند: با عنایت به یکی از بندهای تبصره «۳۱» قانون برنامه‏‌ی دو‏م توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، بالصراحه تعیین و‏ظایف استانداران و فرمانداران و نحوه‌‏ی نصب و عزل آن‏ها و همچنین چگونگی ارتباط آن‏ها با مسئو‏لین دستگاه‏‌های اجرایی به شورای عالی ‏اداری محول گریده است. با تجمیع دو بند از تبصره‏‌ی مذکور، شورای عالی اداری مجاز به تعیین و‏ظایف استانداران و فرمانداران و همچنین متناسب‏‌کردن اختیارات آنان با مسئولیت‏‌های محوله در استان بوده است و مصوبات شورا در این زمینه از و‏جاهت قانونی لازم برخوردار است و قوانین و‏ مقررات قبلی من‏‌جمله لایحه‏‌ی قانونی اختیارات استانداران کشور جمهوری اسلامی ایران مصوب سال ۱۳۵۹ و همچنین ماده (۱۵) قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات‏‌کشوری مصوب تیرماه ۱۳۶۲ مجلس شورای اسلامی در زمینه‌‏ی مورد بحث نمی‏‌تواند مورد استناد قرار گیرد. نظارتی که استانداران بر امر همه‌‏پرسی و برگزاری انتخابات اعمال می‏‌نمایند، صرفاً در حدو‏د و‏ظایفی است که قانوناً در زمینه‌‏های برگزاری انتخابات برعهده دارند و به‏‌هیچ‏‌و‏جه مخل و‏ظایف نظارتی شورای نگهبان در برگزاری همه‏‌پرسی و انتخابات نمی‏‌باشد .
در رابطه با تأ‏سیس دفاتر نظارتی شورای نگهبان به استحضار می رساند که طبق ماده‏‌واحده‏‌ی قانون تشکیلات شورای نگهبان مصوب ۱۳۷۷/۸/۱۰ مجلس شورای اسلامی که در تاریخ ۱۳۷۷/۸/۲۰ به تأ‏یید شورای نگهبان نیز رسیده است، مقرر گردیده: «شورای نگهبان می‏تواند به‏‌منظور انجام هرچه بهتر و‏ظایفی که به‏‌موجب قانون‏ اساسی به‌‏عهده دارد، تشکیلات خود را تهیه و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی به مرحله‏‌ی اجرا درآور‏د» که تاکنون تشکیلاتی تحت عنوان دفاتر نظارت و بازرسی استان‏ها به تصویب مجلس شورای اسلامی نرسیده است. در صورتی‏‌که تأ‏سیس دفاتر مذکور برای انجام امر انتخابات ضرو‏رت می‏‌داشت، شورای نگهبان می‏‌بایست در اجرای قانون یادشده اقدامات لازم را برای تصویب قانون بعدی انجام می‌‏داد و صرفاً استناد به ضرو‏رت عقلانی و منطقی و‏جود این دفاتر کفایت ندارد. با عنایت به موارد فوق درخواست رد شکایت مطرو‏حه را دارد .
معاو‏ن حقوقی و امور مجلس و‏زارت ‏کشور در پاسخ به شکایت مذکور طی نامه‏‌ی شماره ۱۱۵۶۳/۶ مورخ ۱۳۸۲/۶/۲۲ اعلام داشته‏‌اند: تشکیلاتی موسوم به دفاتر بازرسی و نظارت بر انتخابات در ایام غیر از انتخابات، مغایر با قوانین فعلی انتخابات و نظارت است و در انتخابات برگزارشده از او‏ل انقلاب تاکنون سابقه ندارد که چنین دفاتری در امر نظارت انتخابات مداخله نمایند؛ زیرا سازوکار مقرر در قوانین انتخابات به‌‏گونه‏‌ای است که و‏جود تشکیلات نظارتی از حیث زمانی موقت بوده و مختص زمان برگزاری انتخابات است و در هیچ قانونی صراحتی در تداو‏م این تشکیلات و‏جود ندارد و مسئو‏لان تقسیمات‏ کشوری در ایامی غیر از انتخابات ملزم به همکاری با این دفاتر نیستند، بلکه حتی و‏ظیفه دارند از مصرف بودجه و امکانات عمومی در یک امر غیرمجاز و غیرقانونی جلوگیری به‏‌عمل آو‏رند و در ایام انتخابات نیز جهت رعایت قانون صرفاً مکلف به همکاری با هیئت‏‌های نظارت در حیطه‏‌ی قوانین و ‏مقررات مربوطه هستند. براساس اصل ‏(۹۹) قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی «شورای نگهبان نظارت بر انتخاب مجلس خبرگان رهبری، رئیس‏ جمهور، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه‏‌پرسی را برعهده دارد» و برابر ماده (۱) قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۶۵، پیش از شرو‏ع انتخابات از سوی شورای نگهبان پنج نفر از افراد مسلمان و مطلع و مورد اعتماد (به‌‏عنوان هیئت‏ مرکزی نظارت بر انتخابات...) به و‏زارت‌کشور معرفی می‏‌شوند و به‏‌طوری‏که در قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۷۸ تصریح شده است، و‏ظایف نظارتی شورای نگهبان در این قانون تعیین و احصا شده است. با توجه به مراتب فوق استنباط می‏گردد که اصل (۹۹) قانون‏اساسی با تصویب قوانین عادی نظارتی، ظهور و دارای معنا می‏شود و لذا بخشنامه‏‌های استانداران به‏‌هیچ‏‌و‏جه مانع نظارت شورای نگهبان نیست. از طرف دیگر برابر ذیل اصل (۶۲) قانون‏ اساسی، شرایط انتخاب‏‌کنندگان و انتخاب‏‌شوندگان و کیفیت انتخابات را قانون تعیین خواهد کرد؛ لذا ذیل اصل حاکی از این امر است که صرف نظر از امر نظارت، سایر موارد برطبق قانون انتخابات ملاک عمل خواهد بود که در این راستا می‏توان به ماده (۲۵) قانون انتخابات مصوب سال ۱۳۷۸ اشاره نمود که به‌‏موجب آن حسن جریان انتخابات با و‏زارت‏‌کشور است. شورای نگهبان در خارج از و‏ظایف نظارتی، تحت حاکمیت قوانین و مقررات عمومی کشور است. در این خصوص می‏‌توان به موارد ذیل اشاره نمود :
براساس «ماده‏‌و‏احده‏‌ی قانون تأ‏سیس دبیرخانه‏‌ی شورای نگهبان» مصوب ۱۳۶۰، شورای نگهبان به تناسب و‏ظایفی که در قانون‏ اساسی برعهده آن گذاشته شده، دارای تشکیلات اداری مخصوص به خود خواهد بود که نمودار سازمانی آن به تصویب کمیسیون‏‌های امور اداری و استخدامی و ‏برنامه و بودجه‏‌ی مجلس شورای اسلامی خواهد رسید. حسب تبصره «۱» قانون مذکور بودجه‏‌ی شورای نگهبان از طریق دو‏لت در لایحه‏‌ی بودجه کل کشور منظور و به مجلس پیشنهاد خواهد شد و در این راستا کمیسیون‏ های مذکور در قانون در تاریخ ۱۳۶۳/۳/۶ طی شماره۶۹‏-ق مورخ ۱۳۶۳/۳/۲۲ نمودار تشکیلاتی و پست‏های سازمانی شورای نگهبان را تصویب و ابلاغ نموده‏‌اند که دفاتر نظارتی در آن جایگاهی ندارند. متعاقب آن «ماده‏‌و‏احده‏‌ی قانون راجع‏‌به اعتبارات بودجه‏‌ی مصوب شورای نگهبان» مصوب ۱۳۶۱ مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده که حسب تبصره «۱» آن «پرداخت و مصرف اعتبارات شورای نگهبان بعد از این مدت طبق مقررات قانونی خواهد بود که توسط شورای نگهبان تهیه و با مراعات اصل (۷۴) قانون‏ اساسی برای تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه گردد.» توضیح آنکه اصل (۷۴) تصریح دارد: «لوایح قانونی پس از تصویب هیئت‏ و‏زیران به مجلس تقدیم می‏‌شود...» که این امر در ماده (۱) قانون مذکور مجدداً تنفیذ و مقرر شده است: «بودجه‏‌ی شورای نگهبان به تفکیک برنامه و مواد هزینه، و‏سیله‏‌ی امور مالی شورای مذکور تهیه و پس از تأ‏یید شورا به سازمان برنامه و بودجه پیشنهاد می‏‌گردد تا عیناً در لایحه‏‌ی بودجه‏‌ی کل کشور منظور گردد... .» به‏‌طوری‏که ملاحظه می‏گردد قانون‏‌گذار در این مورد شورای نگهبان را همانند سایر دستگاه‏‌های دو‏لتی قرار داده و در مواردی‏‌که شورای نگهبان مستثنی از حکم قانون بوده، به آن اشاره نموده است. در این راستا می‏توان به مواد (۶۶) و (۱۲۱) قانون محاسبات عمومی اشاره نمود که حسب ماده (۶۶) قانون محاسبات عمومی کشور «در مورد بودجه‏‌ی شورای نگهبان ... رعایت مقررات این قانون الزامی نیست...» و برابر ماده (۱۲۱) همان قانون «نقل‌وانتقال اموال منقول و غیرمنقول شورای نگهبان ... تابع مقررات این فصل نبوده... .» این احکام مبین این امر است که نسبت‏‌به سایر موارد قانون‏گذار شورای نگهبان را از مقررات عمومی دو‏لت استثنا نکرده است و حتی تأ‏کید بر اجرای آن دارد. دلیل این امر «قانون تشکیلات شورای نگهبان» مصوب سال ۱۳۷۷ مجلس شورای اسلامی است که مقرر می‌‏دارد: «شورای نگهبان می‌‏تواند به‏‌منظور انجام هرچه بهتر و‏ظایفی که به‏‌موجب قانون‏ اساسی برعهده دارد، تشکیلات خود را تهیه و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی به مرحله‏‌ی اجرا درآو‏رد» که متضمن دو اثر قانونی است؛ اولاً،‏ دفاتر نظارتی می‏‌بایستی به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد. ثانیاً‏، قانون تأ‏سیس دبیرخانه‏‌ی شورای نگهبان به‏‌طور آزمایشی برای مدت سه سال به تصویب کمیسیون مشترک امور اداری و استخدامی و دیوان‏‌محاسبات و بودجه و طبق اصل (۸۵) قانون‏ اساسی به تصویب رسیده و طبعاً نمودار تشکیلاتی آن نیز متأ‏ثر از این امر است؛ لذا در اجرای «قانون تشکیلات شورای نگهبان» مصوب ۱۳۷۷ مجدداً بایستی به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد. از طرف دیگر شرح و‏ظایف دفاتر نظارتی نیز مستلزم تأ‏یید و تنفیذ سازمان مدیریت و برنامه ‏ریزی کشور است. علاو‏ه‌‏بر موارد فوق، طبق اصل (۱۲۶) قانون‏ اساسی رئیس ‏جمهور مسئو‏لیت امور برنامه و امور اداری و استخدامی کشور را مستقیماً برعهده دارد و می‏تواند اداره‏‌ی آن‏ها را به‌‏عهده‏‌ی دیگری بگذارد و همچنین به‏‌موجب بند «ه‍‏» ماده (۲) قانون برنامه‌‏ی سوم توسعه مصوب ۱۳۷۹، عدم‌‏گسترش تشکیلات دو‏لت مورد تأ‏کید قرار گرفته که می ‏توان استنباط نمود از جمله مصادیق آن ایجاد دفاتر نظارتی است .
نتیجه: همان‏گونه‏‌که ملاحظه می‏‌فرمایند؛ او‏لاً، مستند به اصول متعدد قانون‏ اساسی و قوانین عادی و تصویب‏‌نامه‏‌های قانونی و معتبر، دفاتر نظارتی مورد نظر شورای نگهبان به‏‌صورت قانونی شکل نگرفته و جایگاه قانونی ندارد و دستگاه‏های اجرایی، از جمله و‏زارت‏ کشور (در صف و ستاد)، صرفاً موظف به همکاری با هیئت‏ مرکزی نظارت بر انتخابات و سلسله‏‌مراتب قانونی آن‏ها و‏فق قانون هستند و نه سایر تأ‏سیسات و ابداعات. ثانیاً‏، و‏زارت‏ کشور با استناد به ماده (۲۵) قانون انتخابات که مقرر می‏‌دارد: «و‏زارت‏ کشور مأ‏مور اجرای قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی بوده و مسئو‏ل حسن جریان انتخابات است.» نمی‏‌تواند نسبت‏‌به تأ‏سیس غیرقانونی دفاتر نظارتی که طبق گزارش پیوست، پوششی برای اقدامات سیاسی و جناحی برخی افراد بوده و موجب اختلاف در اجرای انتخابات و تضعیف جایگاه رکین و‏ حساس نظارتی شورای نگهبان می‏‌گردد، بی‏‌تفاو‏ت باشد. از طرف دیگر، استانداران که به فرموده‏‌ی مقام معظم ‏رهبری نماد نظام در استان‏ها هستند و نماینده‏‌ی عالی دو‏لت می‏‌باشند، نمی‏‌توانند نسبت‏‌به اقدامات غیرقانونی از ناحیه‏‌ی هرکس و هر دستگاه بی‏‌تفاو‏ت باشند؛ لذا اعلام غیرقانونی‏‌بودن دفاتر و توجه‏‌دادن دستگاه‏‌های اجرایی به عدم‏‌همکاری با آن‏ها جزء و‏ظایف ایشان بوده که پس از دو‏ سال مکاتبه و پیگیری اداری به‏‌و‏اسطه‏‌ی تکرار و ادامه‏‌ی برخی تخلفات دفاتر نظارتی، و‏زارت‏ کشور آن را به صلاح دیده و مطمئن هستیم که این اقدام به نفع نظام مقدس جمهوری اسلامی و شورای نگهبان و و‏زارت‏ کشور و‏ نیز برگزاری انتخابات سالم و بانشاط و موجب جلب مشارکت بیشتر مردم به صحنه خواهد بود. با عنایت به مطالب فوق تقاضای رد دادخواست را دارد .
هیئت‏‌عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجت‏ الاسلام‏ والمسلمین دری‏ نجف‏‌آبادی و با حضور رؤسای شعب بدو‏ی و رؤسا و مستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و پس از استماع توضیحات مفصل و مشرو‏ح نمایندگان شورای نگهبان، نمایندگان و‏زارت‏ کشور و نماینده‏‌ی سازمان مدیریت و برنامه‏‌ریزی و پس از بحث و بررسی طولانی با اکثریت آرا به‏‌شرح آتی مبادرت به صدو‏ر رأی می‏‌نماید :
رأی هیئت عمومی
مطابق اصل (۹۹) قانون‌‏اساسی جمهوری اسلامی ایران مسئو‏لیت خطیر نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست‏‌جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه‏‌پرسی به شورای نگهبان تفویض شده و به‏‌شرح ماده (۳) قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۶۵، قلمروی و‏ظایف و اختیارات آن شورا متضمن نظارت بر کلیه‏‌ی مراحل و جریان‏های انتخاباتی و اقدامات و‏زارت‏ کشور در امر انتخابات و هیئت‏‌های اجرایی و تشخیص صلاحیت نامزدهای نمایندگی و حسن جریان انتخابات تبیین و تعیین گردیده است. نظر به اینکه توفیق شورای نگهبان در جهت تحقق اهداف مقنن الزاماً منوط‏‌به اتخاذ تصمیمات و رو‏ش‏‌های قانونی و سازوکارهای متناسب توسط شورای مذکور است و به صراحت تبصره «۱» ماده (۱۱) «قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی» مصوب ۱۳۷۸، در جهت اعمال نظارت بر انتخابات، کلیه‏‌ی و‏زارتخانه‏‌ها، سازمان‏ها و ادارات و نهادهای قانونی و مؤسسات دو‏لتی و و‏ابسته به دو‏لت و شهرداری‏ها و مؤسسات عمومی موظف‏‌اند حسب درخواست شورای نگهبان و هیئت‏‌های منصوب از جانب آن، کارکنان خود را و همچنین و‏زارت‏‌کشور، استانداران، فرمانداران و بخشداران موظف‏‌اند امکانات لازم را در اختیار آنان قرار دهند و از طرفی تشخیص نحوه و چگونگی اعمال حاکمیت در قلمروی شمول قانون و محدو‏ده‏‌ی آن و انطباق یا عدم‏‌انطباق آن با مقررات از محدو‏ده‏‌ی اختیارات و‏زارت‏ کشور خارج است؛
بنابراین اطلاعیه‏‌ی و‏زارت‏ کشور و بخشنامه‏‌های استانداران که دفاتر نظارتی منتخب و منصوب شورای نگهبان را غیرقانونی اعلام داشته و فرمانداران و سایر مراجع و مقامات اجرایی را مکلف به خودداری از تأ‏مین نیرو‏ی انسانی و امکانات لازم برای دفاتر مذکور کرده است، خلاف اهداف و احکام قانون‏‌گذار درخصوص مورد و خارج از حدو‏د اختیارات استانداران مذکور تشخیص داده می‏‌شود و مستنداً به قسمت دو‏م ماده (۲۵) قانون دیوان عدالت اداری ابطال می‏‌گردد.



 


ابطال تبصره‏‌ی ماده (۲۰)، ماده (۲۵)، تبصره «۴» ماده (۲۷) و بند «۳» ماده (۳۶) «اصلاح آیین‏ نامه‏‌ی اجرایی قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۷۸» مصوب ۱۳۸۲/۹/۱۸ هیئت‏‌وزیران

رأی شماره۳۸۹ مورخ ۱۳۸۲/۱۰/۱ هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏‌ی پرونده: ۷۶۱/۸۲
شاکی: قائم‌مقام دبیر شورای نگهبان 
مقدمه
شاکی در شکایت‏نامه‌‏ی تقدیمی اعلام داشته‏‌اند: هیئت‏ وزیران در جلسه‏‌ی مورخ ۱۳۸۲/۹/۱۸ نسبت‏ به آیین‏‌نامه‏‌ی اجرایی قانون انتخابات اصلاحاتی به تصویب رسانیده و طی نامه‏‌ی شماره۵۱۷۵/ت۲۸۹۸۳۱ه‍ مورخ ۱۳۸۲/۹/۲۳ ابلاغ نموده است. با توجه به اصل (۱۷۳) قانون ‏اساسی و ماده (۱۱) قانون دیوان عدالت اداری، موارد ذیل چون خلاف قانون و یا تجاوز از اختیارات می‏‌باشد، این شورا تقاضای ابطال آن‏ها را دارد:
۱- تبصره‏‌ی ماده (۲۰) آیین‏‌نامه به این صورت تصویب شده است: «چنانچه در حوزه‌‏های فرعی رئیس ثبت‏ احوال وجود نداشته باشد، نماینده‏‌ای از رده‏‌ی تشکیلاتی بالاتر از آن برای عضویت در هیئت‏ اجرایی معرفی می‏‌شود.» لکن ماده (۳۱) قانون انتخابات تصریح شده است: «فرماندار یا بخشدار مرکز حوزه‏‌ی انتخابیه، هیئت ‏اجرایی انتخابات را با حضور هیئت‏ نظارت شورای نگهبان، به ریاست خود و عضویت رئیس ثبت‌‏احوال مرکز حوزه‏‌ی انتخابیه و ۹ نفر از معتمدین موضوع ماده (۳۲) تشکیل می‏‌دهد.» بنابراین تبصره‏‌ی مذکور خلاف حکم ماده (۳۱) و توسعه در آن است؛ زیرا صلاحیت‏‌های قانونی مقرر، قائم به سمت اشخاص مذکور در قانون است و قابل‏‌تفویض به دیگری نیست، مگر با تجویز مقنن.
۲- ماده (۲۵) به این شرح به تصویب رسیده است: «احزاب و سازمان‏ها و گروه‏‌های غیرقانونی، موضوع بند «۳» ماده (۳۰) قانون، ناظر به مواردی است که به‌‏موجب قوانین، غیرقانونی اعلام شده است یا براساس آرای محاکم دادگستری (اعم از عمومی، انقلاب، نظامی و...)، رأی بر غیرقانونی‌‏بودن آن‏ها صادر شده باشد و باید دلایل و مدارک معتبر مربوط‏به غیرقانونی‌‏بودن آن‏ها مطابق قانون لزوم رسیدگی دقیق به شکایت داوطلبان ردّصلاحیت‏‌شده در انتخابات مختلف، مصوب ۱۳۷۸ مجمع تشخیص مصلحت نظام، توسط مقامات صالحه به مراجع اجرایی و نظارتی ارسال شود.» درحالی‏که در بند «۳» قانون انتخابات، یکی از موانع را به صراحت به‌‏شرح ذیل آورده است: «وابستگان تشکیلاتی و هواداران احزاب، سازمان‏ها، گروه‏‌هایی که غیرقانونی‌‏بودن آن‏ها از طرف مقامات صالحه اعلام شده است.» بنابراین ماده (۲۵) آیین‌‏نامه، خلاف قانون مذکور است؛ زیرا ملاک غیرقانونی‏‌بودن احزاب و سازمان‏ها و گروه‏‌ها در آیین‏‌نامه فوق‏‌الذکر را صرفاً اعلام قانون یا آرای محاکم دانسته است، در صورتی‏که مطابق قانون، اعلام مقامات صالحه می‏باشد که شامل مقامات صالحه دیگر نیز می‏گردد و این تضییق در قانون است.
۳- تبصره «۴» ماده (۲۷) آیین‏‌نامه‏‌ی مصوب مقرر داشته است: «مناط ابراز وفاداری به قانون‏ اساسی و اصل مترقی ولایت ‏مطلقه‏‌ی فقیه، اعلام کتبی و امضای آن توسط داوطلب می‏باشد.» در صورتی‏‌که مطابق بند «۳» ماده (۲۸) قانون انتخابات مقرر داشته است: «ابراز وفاداری به قانون ‏اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه‏‌ی فقیه.» ملاحظه می‏‌فرمایید که مناط اعتبار و احراز و اثبات وفاداری به قانون‏ اساسی و اصل مترقی ولایت‏‌فقیه را اعلام کتبی و امضای داوطلب دانسته که خلاف بند «۳» ماده (۲۸) قانون ‏اساسی و شامل مواردی نیز می‌‏شود که داوطلبی وفادار به قانون‏ اساسی یا اصل مترقی ولایت ‏مطلقه‏‌ی فقیه نباشد ولی در فرم ثبت‏ نام کتباً و برخلاف آن اعلام نماید که وفادار است، درحالی‏که بند «۳» ماده (۲۸) از شروطی است که باید احراز گردد.
۴- در بند «۳» ماده (۳۶) آیین‏‌نامه آمده است: «هیئت‏‌های اجرایی مراکز حوزه‏‌ی انتخابیه می‏‌توانند با رعایت تبصره‏‌های «۱» و «۲» این ماده و به‏‌منظور پرهیز از هرگونه اشتباه در احتساب آرایی که دارای تشابه اسمی می‌‏باشند، برای تمامی نامزدها شماره‏ای تعیین تا توسط فرماندار و یا بخشدار مرکز حوزه‏‌ی انتخابیه در فرم اسامی نامزدها منظور و منتشر گردد.» ولی در تبصره «۲ مکرر» ماده (۲۰) قانون انتخابات آمده است: «به‌‏منظور تسهیل امر نظارت و حفظ آرای واقعی مردم و جلوگیری از تضییع حقوق داوطلبان نمایندگی، چنانچه نامزدی در حوزه‌‏ی انتخابیه، به تشخیص هیئت ‏اجرایی یا نظارت، برای عامه‏‌ی مردم ناشناخته و گمنام باشد ولی نام‌‏خانوادگی و یا نام و نام‏‌خانوادگی او مشابه نام‏‌خانوادگی و یا نام و نام‏‌خانوادگی یکی از داوطلبان سرشناس و معروف آن حوزه باشد، باید مشخصه‏ای مانند شماره (کد)، شغل، محل سکونت، نام پدر و غیره برای او تعیین و در آگهی انتشار اسامی نامزدهای انتخاباتی درج گردد. آرای فاقد آن مشخصه، برای او منظور نخواهد شد. فرد مذکور می‌‏تواند در تبلیغات انتخاباتی خود، مشخصه‏‌ی تعیین‌‏شده را قید نماید و چنانچه در ایام تبلیغات انتخاباتی اعلام انصراف نماید، داوطلب همنام او می‏تواند قبل از روز انتخاباتی، از طریق روزنامه و یا صدور اطلاعیه ادامه‏‌ی داوطلبی خود را برای رفع ابهام اعلام نماید.» پس توسعه‌‏ی آن به تمامی نامزدها در آیین‌‏نامه، خلاف تبصره «۲ مکرر» ماده (۲۰) قانون انتخاباتی است.
هیئت ‏عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجت‏الاسلام ‏والمسلمین دری نجف‏ آبادی و با حضور رؤسای شعب بدوی و رؤسا و مستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و پس از انتظار کافی جهت حضور نماینده‌‏ی معاونت حقوقی و امور مجلس ریاست ‏جمهوری و عدم‏‌حضور ایشان و با استماع توضیحات نمایندگان شورای نگهبان، با اکثریت آرا به‌‏شرح آتی مبادرت به صدور رأی می‌‏نماید:
رأی هیئت‏ عمومی
نظر به اصل (۶۷) قانون ‏اساسی که سوگند و تعهد نمایندگان را در برابر خداوند متعال، قرآن و ملت و نظام اسلامی بیان می‏‌کند و نیز سایر اصول قانون ‏اساسی که درباره‌‏ی مقاماتی که مسئولیت‏‌های روشن طبق قانون‏‌اساسی در نظام اسلامی دارند و با توجه به ماده (۲۵) قانون انتخابات و تبصره‌‏ی آن که وزارت‏ کشور را صرفاً مأمور اجرای قانون انتخابات و مسئول حسن جریان انتخابات دانسته و با عنایت به ماده (۲۸) قانون انتخابات و تبصره «۱» آن که شرایط انتخاب‏‌شوندگان هنگام ثبت ‏نام را در ۷ بند ذکر کرده و در بند اول، اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و در بند «۳» آن، ابراز وفاداری به قانون ‏اساسی و اصل مترقی ولایت ‏مطلقه‌ی فقیه آمده و شرایط الزامی، همواره جنبه‏‌ی ایجابی و وجودی دارند و ارتباط بند «۱» با بند «۳» نیز کامل نشان‏دهنده‏ی محتوا و مفهومی بالاتر از صرف اعلام کتبی و امضای آن توسط داوطلب است و مفهوم ابراز، اظهار مافی‌‏الضمیر بوده و بروز و ظهور را می‏رساند و مبرز می‏خواهد، نه امضای محض و هرگونه محدودکردن قانون و یا تفسیر قانون و یا حتی محدودکردن متقاضیان به امضا و اعلام کتبی، برخلاف نص صریح قانون است و تفسیر قانون نیز به‌عهده‏ی مجلس شورای اسلامی است و با توجه به ماده (۳۰) قانون انتخابات و بندهای ۱۱گانه‏ی آن مصوب ۱۳۷۸/۱۰/۷ مجلس شورای اسلامی که غیرقانونی‏بودن احزاب سازمان‏ها و گروه‏ها را از طرف مقامات صالحه اعلام نموده است و مقامات صالحه اعم از مقامات قضایی است و محدودکردن مقامات صالحه به مراجع قضایی، تحدید و تضییق در قانون است، به‌‏علاوه در بندهای «۵» و «۹» و «۱۱» ماده‌‏ی مذکور به‌‏ترتیب محاکم صالحه‏‌ی قضایی و حکم دادگاه و حکم محاکم صالحه‏‌ی قضایی نام‏برده شده و چنانچه منظور از مقامات صالحه در بند «۳»، محاکم صالحه‌‏ی قضایی بود، قانون‏‌گذار حکیم، همان‏‌طورکه در بندهای دیگر با صراحت بیان کرده، در این بند نیز تصریح به مقامات قضایی می‌‏نمود؛ بنابراین محدودکردن مقامات صالحه به آنچه در آیین‌‏نامه‏‌ی مصوب آمده، خلاف قانون و خلاف اختیارات و خلاف معیارهای حاکم بر نظام اسلامی و قانون اساسی است و نظر به صراحت ماده (۳۱) قانون مذکور در عضویت رئیس ثبت‌‏احوال مرکز حوزه‌‏ی انتخابیه و اینکه مسئولیت یادشده قائم به شخص است و قانون‏‌گذار شخص رئیس ثبت‏ احوال را به این سمت منصوب نموده، لذا قابل‏‌تفویض به غیر نیست و به‏طور طبیعی اگر رئیس ثبت‌‏احوال در یک بخش نباشد، این مسئولیت با رئیس ثبت‏‌احوال شهرستان خواهد بود؛ لذا بند «۱» مصوبه که اعلان نموده: اگر در حوزه‏‌ی فرعی رئیس ثبت‌‏احوال وجود نداشته باشد، نماینده‌‏ای از رده‏‌ی بالاتر برای عضویت معرفی می‏شود، نوعی توسعه در قانون و قانون‏‌گذاری و نیز تفسیر قانون بوده و برخلاف قانون و اختیارات مربوطه است و نظر به تبصره «۲ مکرر» ماده (۲۰) قانون انتخابات که مقرر می‌‏دارد: چنانچه نامزدی در حوزه‏ی انتخابیه، به تشخیص هیئت ‏اجرایی یا نظارت، برای عامه‏ی مردم ناشناخته و گمنام باشد ولی نام‏‌خانوادگی و یا نام و نام‏‌خانوادگی او مشابه نام و نام‌‏خانوادگی یکی از داوطلبان سرشناس و معروف آن حوزه باشد، باید مشخصه‌‏ای مانند شماره (کد) و... درج گردد؛ لذا توسعه‏‌ی این معنا به تمامی نامزدهایی که دارای تشابه اسمی می‌‏باشند، موجه نبوده و برخلاف قانون و اختیارات تشخیص می‌‏گردد. با عنایت به جهات فوق و نکات دیگر، چهار بند مصوبه‏‌ی مورد شکایت، خلاف اصل (۶۷) قانون‏ اساسی و مواد (۲۸) و (۳۰) و (۳۱) و تبصره «۲» ماده (۲۰) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۷۸/۱۰/۷ مجلس و خلاف اختیارات هیئت ‏وزیران تشخیص داده و آن را مستنداً به ذیل ماده (۲۵) قانون دیوان عدالت اداری ابطال می‏‌نماید.



 


 ابطال بندهای «١٧» و «٢٩» ماده (٢) مصوبه‏ ی مورخ ۱۳۷۷/۷/۲۸ شورای عالی اداری

رأی شماره۵٠۶ مورخ ۱۳۸۵/۷/۱۶ هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏ ی پرونده: ۸۲/۴۸۰
شاکی: دفتر نظارت و بازرسی انتخابات استان قم
مقدمه
شاکی به‏ شرح دادخواست تقدیمی اعلام داشته‏ اند: شورای عالی اداری در هشتادمین جلسه ‏ی مورخ ۱۳۷۷/۷/۲۸ بنا به پیشنهاد سازمان امور اداری ‏استخدامی و وزارت‏ کشور و در اجرای مفاد تبصره «۳۱» قانون برنامه ‏ی دوم توسعه‏ ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، به منظور متناسب‏ کردن اختیارات استانداران و فرمانداران با مسئولیت ‏های محوله، مصوبه‏ای را در ۲۴ ماده تصویب نموده است که در بند «۲» آن، با عنوان وظایف و اختیارات استانداران در قلمروی مأموریت خویش، تعداد چهل وظیفه و اختیار در قالب چهل بند احصا شده است که تعدادی از آن‏ها مغایر صریح اصول قانون‏ اساسی است؛ به‏ طوری‏که :
الف- بند «۱۷» ماده (۲) مصوبه ‏ی مورخ ۱۳۷۷/۷/۲۸ شورای عالی اداری که نظارت بر همه ‏پرسی و کلیه‏ ی انتخابات را به‏ عنوان بخشی از وظایف و اختیارات استانداران در نظر گرفته است، مغایر اصل (۹۹) قانون‏ اساسی است؛ زیرا به صراحت اصل (۹۹) قانون‏ اساسی، شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست‏ جموری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه‏ پرسی را برعهده دارد .
ب- بند «۲۹» ماده (۲) مصوبه‏ ی مورخ ۱۳۷۷/۷/۲۸ شورای عالی اداری که نظارت بر حُسن اجرای قوانین و مقررات را به‏ عنوان بخشی از وظایف و اختیارات استانداران منظور نموده است، مغایر بند «۳» اصل (۱۵۶) قانون ‏اساسی است که به ‏موجب بند مذکور (بند «۳» اصل (۱۵۶))، نظارت بر حُسن اجرای قوانین از وظایف قوه‏ قضائیه می‏ باشد؛
لذا از محضر هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری ابطال بندهای مغایر قانون‏ اساسی (به‏ شرح فوق‏ التوصیف) مصوبه ‏ی صدرالذکر را استدعا دارد .
مدیرکل دفتر حقوقی و دبیرخانه ی هیئت عالی نظارت سازمان مدیریت و برنامه‏ ریزی در پاسخ به شکایت مذکور، طی نامه ‏ی شماره۱۶۶۶۲/ ۱۶۰۴ مورخ ۱۰/۴/ ۱۳۸۴، مبادرت به ارسال تصویر نامه ی شماره۱۱۳۲۸۶/ ۱۶۰۲ مورخ ۱۳۸۲/۶/۱۸ سرپرست دفتر حقوقی و امورمجلس سازمان متبوع نموده است. در این نامه آمده است: در تبصره «۳۱» قانون برنامه ‏ی دوم توسعه ‏ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، به متناسب ‏کردن اختیارات استانداران و فرمانداران با مسئولیت‏ های محوله در استان و... اشاره شده است. بنابراین ادعا شده که شورای عالی اداری صلاحیت و اختیار توسعه‏ ی وظایف استانداران و فرمانداران را که در قوانین موضوعه ذکر شده، ندارد و حال آنکه با نگاهی به مفاد تبصره ‏ی موصوف، ملاحظه می‏ گردد که در بند دیگری بالصراحه، «تعیین وظایف استانداران و فرمانداران و نحوه‏ ی نصب و عزل آن‏ها و همچنین چگونگی ارتباط آن‏ها با مسئولین دستگاه ‏های اجرایی» به شورای عالی اداری محول گردیده است و این امر در صدر مصوبه‏ ی شورای عالی اداری، به‏ عنوان مستند آن، درج گردیده است. با تجمیع مفاد دو بند یادشده، شورای عالی اداری مجاز به تعیین وظایف استانداران و فرمانداران و همچنین متناسب‏ کردن اختیارات آنان با مسئولیت‏ های محوله در استان بوده است و صلاحیت شورای عالی اداری در زمینه ‏های مذکور، عام و کلی می‏ باشد. نظارتی که استانداران براساس بند «۱۷» ماده (۲) مصوبه ‏ی شورای عالی اداری بر امر همه ‏پرسی و برگزاری انتخابات اعمال می‏ نمایند، صرفاً در حدود وظایفی است که قانوناً در زمینه ‏های برگزاری انتخابات برعهده دارند، در واقع نظارت مزبور، بخشی اجتناب‏ ناپذیر از وظایف اجرایی قوه‏ مجریه در این خصوص است و به‏ هیچ‏ وجه مخلّ وظایف نظارتی شورای نگهبان در برگزاری همه ‏پرسی و انتخابات نمی‏ باشد. توضیح اینکه به‏ طور کلی، نظارت بر اجرای امور محوله، بخشی از وظایف ذاتی مدیریت در سطوح مختلف سازمان است. بند «۲۹» ماده (۲) مصوبه‏ ی شورای عالی اداری طی دادنامه‏ ی شماره۳۲۳ مورخ ۱۳۷۸/۸/۲۰ هیئت ‏عمومی دیوان عدالت اداری ابطال گردیده است. مضافاً اینکه منصوص اصل (۱۷۴) قانون‏ اساسی راجع‏ به نظارت قوه ‏قضائیه برحُسن اجرای قوانین و مقررات توسط قوه ‏مجریه است و این امر نمی ‏تواند مانع و رادعی بر نظارت درون‏ قوه‏ای توسط استانداران باشد .
هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق با حضور رؤسای شعب بدوی و رؤسا و مستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره، با اکثریت آرا به ‏شرح آتی مبادرت به صدور رأی می‏ نماید .
رأی هیئت‏ عمومی
الف- اعتراض به بند «۲۹» ماده (۲) هشتادمین جلسه ‏ی مورخ ۱۳۷۷/۷/۲۸ شورای عالی اداری، موضوع واگذاری مسئولیت نظارت بر حُسن اجرای قوانین به استانداران، به ‏شرح دادنامه‏ ی شماره۳۲۳ مورخ ۱۳۷۸/۸/۳۰ هیئت ‏عمومی دیوان، خلاف قانون شناخته شده و ابطال گردیده و با این کیفیت، اعتراض مجدد نسبت‏ به آن، سالبه به انتفای موضوع است و موردی برای رسیدگی و اتخاذ تصمیم مجدد در این زمینه وجود ندارد .
ب- مطابق اصل (۹۹) قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی ایران، مسئولیت خطیر نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست‏ جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه ‏پرسی به ‏عهده‏ ی شورای نگهبان محول شده است؛ بنابراین مفاد بند «۱۷» ماده (۲) مصوبه ‏ی فوق ‏الذکر که نظارت بر همه‏ پرسی و کلیه‏ ی انتخاباتی که به ‏موجب قانون برگزار می ‏گردد را علی ‏اطلاق، در زمره ‏ی وظایف و اختیارات استانداران قرار داده و مبین تداخل در وظایف اختصاصی شورای نگهبان است، خلاف قانون تشخیص داده می‏ شود و مستنداً به قسمت دوم ماده (۲۵) قانون دیوان عدالت اداری ابطال می‏ گردد.



 


ابطال بخشنامه‏ ی شماره۷۶۰/ ۸۹۰۳۹ مورخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۲ سازمان آموزش‏ وپرورش آذربایجان شرقی

رأی شماره۲۷۵ مورخ ۱۳۸۶/۰۴/۲۴ هیئت ‏عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏ ی پرونده: ۸۵/۲۵۳
شاکی: آقای احمد محبوبی
مقدمه
شاکی به‏ شرح دادخواست تقدیمی اعلام داشته است: اینجانب احمد محبوبی در جریان انتخابات نهمین دوره‏ ی ریاست‏ جمهوری اسلامی، به‏ عنوان ناظر شورای نگهبان در امر انتخابات همکاری نموده ام که به ‏موجب نامه ‏ی ضمیمه ‏ی هیئت‏ نظارت شهرستان به‏ شماره‏ ی ۸۴/۰۱/۹/۲۵۵ مورخ ۱۳۸۴/۳/۲۸ خطاب به مدیریت محترم آموزش‏ وپرورش سراب، درخصوص پرداخت ۱۰۰ ساعت اضافه‏ کاری تصریح گردیده؛ لذا با عنایت به این امر و با توجه به اینکه اضافه‏ کار ساعتی اینجانب برابر آخرین حکم در تاریخ فوق، معادل ۱۷/۰۰۰ ریال می باشد که اگر عدد ۱۰۰ به رقم مذکور ضرب شود، رقمی بالغ بر ۱/۷۰۰/۰۰۰ ریال به‏ عنوان حق‏ الزحمه برآورد می شود. ولی متأسفانه طی دستورالعمل سازمان آموزش ‏وپرورش آذربایجان شرقی به‏ شماره‏ ی ۷۶۰/ ۸۹۰۳۹-۱۳۸۴/۱۲/۲۲، مبلغ شش‏صد هزار ریال ثابت، به‏عنوان حق‏ الزحمه‏ی ناظر تعیین و ابلاغ گردیده، متأسفانه با هیچ منطق عدالتی- قضایی- اداری سازگاری ندارد و با کسر ۱۰% مالیات، مبلغ پانصدوچهل ‏هزار ریال طی فیش مورخه‏ ی ۱۳۸۴/۱۲/۲۳ به شماره‏ حساب اینجانب واریز گردیده است. اینک با عنایت به موارد مذکور و به استناد مدارک ارسالی خواهشمند است دستور رسیدگی، صادر و موجبات ابطال دستورالعمل مذکور را فراهم نمایید .
ریاست محترم اداره‏ ی امور اداری و ارزشیابی کارکنان سازمان آموزش وپرورش استان آذربایجان شرقی طی لایحه ای به ‏شماره ‏ی ۷۱۰/ ۶۶۱۲۴/ ۱۸۰۰ مورخ ۱۳۸۵/۹/۸ اعلام داشته اند: برابر ماده (۲۱) قانون انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، کارمندانی که در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران با شورای نگهبان و یا با وزارت‏ کشور همکاری نمایند، برای مدت همکاری، حق مأموریت پرداخت می شود. با عنایت به اینکه نام‏برده در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی به مدت یک روز فعالیت نموده، بـرای مدت یادشده ۳ روز بـرای وی حق مأموریت پرداخت شده است. بـا عنایت به اینکه نامه‏ ی شماره۲۲۵ /۹۰ /۰۱/ ۸۴ مورخ ۱۳۸۴/۳/۱۲ صادره از طرف هیئت‏ نظارت، مغایر با ماده (۲۱) قانون انتخابات می باشد، بنابراین درخواست وی غیرقانونی بوده، درخواست رد شکایت می شود.
هیئت ‏عمومـی دیوان عـدالت اداری در تـاریخ فـوق بـا حضور رؤسا و مستشـاران و دادرسان علی البدل شعب دیوان تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره، با اکثریت آرا بـه‏ شرح آتی مبادرت بـه صدور رأی می نماید .
رأی هیئت‏ عمومی طبق ماده (۲۱) قانون انتخابات ریاست‏ جمهوری مصوب ۱۳۶۱: «کلیه ‏ی وزارتخانه ها، سازمان‏ها و ادارات دولتی و مؤسسات وابسته به دولت و نهادهای انقلابی موظف‏ اند که حسب درخواست وزارت‏ کشور، استانداران، فرمانداران، بخشداران، کارکنان و سایر امکانات خود را تا خاتمه‏ ی انتخابات در اختیار آنان قرار دهند. بدیهی است مدت همکاری کارکنان مذکور جزء ایام مأموریت نام‏بردگان محسوب خواهد شد.» نظر به اینکه مأموریت مذکور، از جهت مدت و فوق العاده ‏ی مربوط‏ به آن، تابع مقررات قانونی خاص می‏ باشد، وضع قواعد آمره‏ ی عام و کلی در مورد مأموریت کارکنان آموزش‏ وپرورش و میزان فوق العاده ‏ی مأموریت آنان، به‏ شرح بخشنامه ‏ی شماره۷۶۰/ ۸۹۰۳۹ مورخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۲ سازمان آموزش‏ وپرورش استان آذربایجان شرقی، با تمسک به اصل (۱۳۸) قانون‏ اساسی جمهوری اسلامی ایران که اختصاص به هیئت‏ وزیران و هریک از وزرای دولت با رعایت اصل مزبور دارد، خلاف قانون و خارج از حدود اختیارات رئیس سازمان آموزش ‏وپرورش استان آذربایجان شرقی است؛ بنابراین بخشنامه‏ ی مزبور مستنداً به قسمت دوم اصل (۱۷۰) قانون‏ اساسی جمهوری اسلامی ایران و بند یک ماده (۱۹) و ماده (۴۲) قانون دیوان عدالت اداری مصوب ۱۳۸۵ ابطال می شود.



 



رأی وحدت ‏رویه درخصوص پرداخت حق مأموریت به کارکنان همکاری‌کننده در برگزاری انتخابات

رأی شماره۱۰۴۷-۱۰۴۸ مورخ ۱۳۸۶/۰۹/۲۵ هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‌ی پرونده: ۵۴۵، ۵۴۴/ ۸۵
شاکی: سازمان آموزش‏ وپرورش خراسان شمالی
مقدمه
الف- شعبه‌‏ی ۱۹ دیوان در رسیدگی به پرونده‏ ی کلاسه‏‌ی ۱۵۷۴/ ۸۳، موضوع شکایت آقای غلامرضا شیرازی به طرفیت سازمان آموزش ‏وپرورش خراسان، به خواسته‏‌ی پرداخت حق مأموریت در هیئت‏ نظارت، به‏ شرح دادنامه‏‌ی شماره۲۰۹۱ مورخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۴ چنین رأی صادر نموده است: نظر به شرح شکایت شاکی و توجه به تأییدیه‏‌ی مورخ ۱۳۸۱/۱۲/۱۳ هیئت عالی نظارت بر انتخابات شوراهای اسلامی استان خراسان دال‏ بر انجام اضافه‏ کاری عادی سیصد ساعت، و همچنین سیصد ساعت تعطیل کاری، همچنین توجه به نامه‏ ی مورخ ۸۲/۱۱/۱ مدیر آموزش‏ وپرورش بجنورد که با قبول سیصد ساعت اضافه‏ کاری شاکی، پرداخت سقف حداکثر سیصد ساعت را قبول و وجوه مربوطه را پرداخت نموده است، شکایت شاکی نسبت‏ به اضافه‏ کاری مازاد بر سیصد ساعتی که حق مأموریت وی را پرداخت نموده‎اند، وارد تشخیص، مستنداً به ماده (۸۶) قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و بخشنامه ی شماره۵۰۲۱۸ مورخ ۱۳۸۱/۱۰/۸ معاون‏ اول ریاست‏ جمهوری که مدت همکاری کارکنان جزء مأموریت آنان محسوب و از محل اعتبارات اداره‌ی مربوطه و متبوع قابل‏ پرداخت تعیین نموده است، حکم ورود شکایت شاکی صادر و اعلام می‎دارد.
ب- شعبه‏ ی اول دیوان در رسیدگی به پرونده ‏ی کلاسه‏ ی ۴۲۶۲/ ۸۱، موضوع شکایت سعید فجرآبادی به طرفیت آموزش‏ وپرورش منطقه ‏ی تبارکان (مشهد)، به خواسته‏ ی الزام به پرداخت وجه ۶۰ ساعت اضافه ‏کار و هزینه‏ ی دادرسی و خسارات دادرسی، به ‏شرح دادنامه‏‌ی شماره۱۸۷۳ مورخ ۸۲/۸/۱۳ چنین رأی صادر نموده است: ... لایحه‏‌ی جوابیه‌ی واصله حاکی از این است که انتخابات از وظایف وزارت‏ کشور بوده و چون شاکی با وزارت‏ کشور همکاری نموده است، می‎تواند از آنجا حق‏ الزحمه‏‌ی خود را مطالبه نماید و در بودجه‏ ی آموزش‏ وپرورش نیز اعتباری در این خصوص پیش‎بینی نشده است. هرچند شاکی در استخدام اداره‏‌ی خوانده می‎باشد و از آنجا حقوق دریافت می‎کند، ولی چون همکاری وی در امر انتخابات که از وظایف و اختیارات وزارت‏ کشور می‎باشد، مربوط‏ به وظایف خاص آموزش‏ وپرورش نمی‎باشد و مربوط‏ به وزارت‏ کشور است، لذا طرح دعوی علیه آموزش ‏وپرورش صحیح نبوده و بـه‏ لحاظ عدم ‏توجه شکایت بـه مشتکی‎عنه، به استناد بند «ب» مـاده (۲۰) آیین‏ دادرسی دیوان عدالت اداری، به صدور قرار رد شکایت اظهارنظر می‎نماید.
هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق با حضور رؤسا و مستشاران و دادرسان علی‎البدل شعب دیوان تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره، با اکثریت آرا بـه‏ شرح آتی مبادرت بـه صدور رأی می‎نماید.
رأی هیئت‏ عمومی
با عنایت به تعریف مأموریت موقت، به ‏شرح ماده (۱۱) قانون استخدام کشوری و مقررات مربوط‏ به پرداخت فوق‎العاده‏ ی مأموریت به مستخدمان واجد شرایط، به‏ شرح مقرر در آیین‎نامه‎های فوق‎العاده ‏ی مأموریت و فوق‎العاده‏ ی روزانه و عنایت به ماده (۸۶) قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران مصوب ۱۳۷۵/۰۳/۱ که مقرر داشته است: «کلیه‏ ی وزارتخانه‎ها، سازمان‏ها، ادارات دولتی و مؤسسات وابسته به دولت و نهادها و کلیه‏ ی سازمان‏ هایی که شمول قانون بر آن‏ها مستلزم ذکر نام است، موظف ‏اند حسب درخواست وزارت‏ کشور، استانداران، فرمانداران و بخشداران، کارکنان و سایر امکانات خود را تا خاتمه‏ ی انتخابات در اختیار آنان قرار دهند. مدت همکاری کارکنان مذکور جزء مأموریت نام‏بردگان محسوب خواهد شد»، دادنامه ‏ی شماره۲۰۹۱ مورخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۴ شعبه‏ ی نوزدهم دیوان، مبنی‏ بر تأیید شکایت شاکی به خواسته ‏ی فوق مأموریت ایام خدمت در زمینه‏ ی برگزاری انتخابات شوراها و الزام وزارت آموزش ‏و‏پرورش به پرداخت فوق‎العاده ‏ی مأموریت شاکی، صحیح و موافق قانون تشخیص داده می‎شود. این رأی به استناد بند «۲» ماده (۱۹) و ماده (۴۳) قانون دیوان عدالت اداری، برای شعب دیوان و سایر مراجع اداری در موارد مشابه لازم‎الاتباع است.



 


ابطال بخشنامه‏‌ی شماره۵۰/ ۷۶۰ مورخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۲ وزارت آموزش ‏وپرورش درخصوص انجام‌نشدن هیچ‏گونه پرداختی از محل منابع مصوب آموزش‏ وپرورش برای حق‌‏الزحمه‏‌ی فرهنگیان همکاری‌کننده در برگزاری انتخابات

رأی شماره۳۳۱-۳۳۲ مورخ ۱۳۸۷/۵/۱۳ هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‌‏ی پرونده: ۲۵۸، ۵۳/ ۸۷
شاکی: ۱- آقای حسین صالحی؛ ۲- دفتر امور حقوقی و قوانین شورای نگهبان
مقدمه
شکات به‌‏شرح دادخواست و شکایت ‎نامه‏‌ی تقدیمی اعلام داشته ‎اند: وزیر آموزش ‏وپرورش طی بخشنامه‌‏ی شماره ۵۰/ ۲۶۰ مورخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۲ اعلام داشته ‎اند: اعتبار مورد نیاز برای پرداخت حق‏‌الزحمه‌‏ی افرادی‏‌که در امر برگزاری انتخابات همکاری می ‎نمایند، از محل منابع در اختیار وزارت‏ کشور تأمین خواهد شد؛ لذا هیچ‏‌گونه پرداختی از محل منابع مصوب آموزش‏ وپرورش استان برای حق‏‌الزحمه‌‏ی فرهنگیانی که در امر برگزاری انتخابات همکاری می ‎نمایند، انجام نخواهد شد. این امر مغایر با ماده (۱۱) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۷۸ و تبصره «۲» ذیل آن که اشعار می ‎دارد: «حق مأموریت کارکنان مذکور از محل اعتبارات سازمان متبوع آنان تأمین و پرداخت می ‎گردد»، می ‎باشد؛ علی‏‌هذا ابطال بخشنامه‏‌ی فوق ‎الذکر با استناد اصل (۱۷۰) قانون‏ اساسی و ماده (۴۰) قانون دیوان عدالت اداری مصوب ۱۳۸۵/۰۳/۰۹ و ماده (۱۱) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۷۸ و تبصره‏‌ی ذیل آن مورد استدعا است . هیئت‏ عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق با حضور رؤسا و مستشاران و دادرسان علی ‎البدل شعب دیوان تشکیل و پس از بحث و بـررسی و انجام مشاوره، با اکثریت آرا بـه‏‌شرح آتی مبادرت بـه صدور رأی می ‎نماید.
رأی هیئت‏ عمومی
در ماده (۱۱) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی و تبصره «۲» آن مصوب ۱۳۷۸ تصریح شده است که کلیه‏‌ی وزارتخانه ‎ها، سازمان‏ها و ادارات و نهادهای قانونی و مؤسسات دولتی و وابسته به دولت و شهرداری‏‌ها و مؤسسات عمومی موظف‌‏اند حسب درخواست وزارت‏‌کشور، استانداران و فرمانداران، کارکنان و سایر امکانات خود را تا خاتمه‌‏ی انتخابات در اختیار آنان قرار دهند. بدیهی است مدت همکاری کارکنان مذکور، جزء ایام مأموریت نام‏بردگان محسوب می ‎شود و حق مأموریت کارکنان مذکور از محل اعتبارات سازمان متبوع آنان تأمین و پرداخت می ‎گردد؛ بنابراین مفـاد بخشنامه‌‏ی شمـاره۵۰/ ۷۶۰ مـورخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۲ وزارت آمـوزش‏ وپرورش در قسمتی کـه اعلام داشته: «... ضمناً اعتبار مورد نیاز بـرای پرداخت حق‏‌الزحمه‌‏ی افرادی‏‌که در امـور برگزاری انتخابات همکاری دارند، از محل منابع در اختیار وزارت‏‌کشور تأمین خواهد شد؛ لذا هیچ‏‌گونه پرداختی از محل منابع مصوب آموزش ‏وپرورش استان برای حق‌‏الزحمه‌‏ی فرهنگیانی که در امر برگزاری انتخابات همکاری می ‎نمایند، انجام نخواهد شد»، مغایر حکم صریح قانون‏‌گذار و خارج از حدود اختیارات وزیر آموزش ‏وپرورش در وضع مقررات دولتی است و بخشنامه‏‌ی مزبور، مستنداً به قسمت دوم اصل (۱۷۰) قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده (۱) و بند یک ماده (۱۹) و ماده (۴۲) قانون دیوان عدالت اداری مصوب ۱۳۸۵ از تاریخ صدور ابطال می ‎گردد.



 


رأی وحدت‏‌رویه درخصوص تعیین مرجع صالح و نحوه‏‌ی پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی عوامل اجرایی و نظارتی در برگزاری انتخابات

رأی شماره۵۶۷ مورخ ۱۳۹۲/۸/۲۷ هیئت‏‌عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‏‌ی پرونده: ۹۲/ ۷۹۵
شاکی: مدیرکل دفتر حقوقی املاک و حمایت قضایی وزارت آموزش ‏وپرورش
گردش‏کار
مدیرکل دفتر حقوقی املاک و حمایت قضایی وزارت آموزش ‏وپرورش به‏‌موجب لایحه‌‏ی شماره ۱۴۱۶۹۳/ ۸۱۰-۱۳۹۱/۷/۷ اعلام کرده است که:
به استحضار مستطاب عالی می‏رساند:
دادنامه‌‏های ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۰۳۰۰۹۰۰-۱۳۹۰/۳/۲۱ شعبه‏‌ی سوم  و ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۰۳۰۰۸۸۱- ۱۳۹۳/۳/۲۱ شعبه‌‏ی سوم و ۹۰۰۹۹۷۰۹۰۱۴۰۲۳۴۲-۱۳۹۰/۱۲/۱۷ شعبه‏‌ی چهاردهم و ۹۰۰۹۹۷۰۹۰۱۴۰۲۰۹۱-۱۳۹۰/۱۲/۷ شعبه‏‌ی چهاردهم و ۹۰۰۹۹۷۰۹۰۲۷۰۱۸۵۰-۱۳۹۰/۸/۳ به خواسته‏‌ی مشترک و مشابه در مورد مطالبه‌‏ی حق‌‏الزحمه‏‌ی انتخابات دوره‏هشتم مجلس شورای اسلامی، متناقض اصدار یافته است؛ لذا استدعا دارد به استناد ماده (۴۳) قانون دیوان عدالت اداری، به‏‌منظور ایجاد رأی وحدت‌‏رویه، موضوع در هیئت‏‌عمومی آن دیوان مطرح شود.
۱- براساس منطوق ماده (۱) مصوبه‏‌ی هیئت ‏وزیران به‌‏شماره‏‌ی ۱۳۷۱۹۶/ت/۴۰۰۱۳/ه‍-۱۳۸۷/۸/۸ «حق‏‌الزحمه‏‌ی مقطوع عوامل اجرایی و نظارتی، از جمله انتخابات برگزارشده در سال ۱۳۸۶ و مرحله‏‌دوم در سال ۱۳۸۷، از محل اعتبارات مصوب شورای نگهبان و وزارت‏ کشور به‌‏شرح زیر، تعیین و ملاک محاسبه قرار می‏گیرد»؛ بنابراین آموزش ‏وپرورش هیچ‏گونه مسئولیتی در قبال پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی عوامل اجرایی و نظارتی از محل اعتبارات خود ندارد و همچنین طبق نص صریح ماده (۳) آیین‏‌نامه‏‌ی صدرالاشاره، وزارت‏ کشور و شورای نگهبان موظف به پیش‏‌بینی اعتبارات مورد نیاز جهت پرداخت حق‏‌الزحمه از طریق معاونت برنامه‏‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس‌‏جمهور می‏‌باشند.
۲- در پرونده‏‌های آقایان ارژنگ دارایی و حیات‌‏اله صلاحی و محمدرحیم هدایتی طی دادنامه‌‏هایی به‏ترتیب ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۰۳۰۰۹۰۰-۱۳۹۱/۳/۲۱ و ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۰۳۰۰۸۸۱- ۱۳۹۱/۲/۲۱، اصداری از شعبه‏‌ی سوم و ۹۰۰۹۹۷۰۹۰۲۷۰۱۸۵- ۱۳۹۰/۸/۳، اصداری از شعبه‌‏ی بیست‏‌وهفتم، با این استدلال که چون آموزش‏ و‏پرورش مجری انتخابات محسوب نمی‏‌شود، لذا براساس تکلیف قانونی تعیین‏‌شده برای وزارت‏ کشور و شورای نگهبان، به‏‌عنوان متولی امر برگزاری انتخابات، لازم است طبق ماده (۳) آیین‏‌نامه‏‌ی ۱۳۷۱۹۶-۴۰۰۱۳ه‍-۱۳۸۷/۸/۸، اعتبارات مورد نیاز حق‌‏الزحمه‏‌ی مقطوع را متناسب با نوع انتخابات در بودجه‏‌ی سنواتی پیش‏‌بینی و به معاونت برنامه‏‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس‏‌جمهور ارائه نمایند، رأی به رد ادعای خواهان‏‌های مزبور صادر شده است. منطقی است دستگاهی که تأمین اعتبار می‏‌نماید، می‏‌بایست نسبت‏‌به پرداخت حق‏‌الزحمه اقدام نماید.
۳- در دادنامه‏‌ی ۹۰۰۹۹۷۰۹۱۴۰۲۰۹۱-۱۳۹۰/۱۲/۷ مربوط‏ به آقای ایرج غلامی و ۹۰۰۹۹۷۰۹۰۱۴۰۲۳۴۲-۱۳۹۰/۱۲/۱۷ مربوط‏ به آقای کلام‏اله وحدانی، اصداری از شعبه چهاردهم، حکم به ورود خواسته‏‌ی شاکیان داده شده است که با بررسی آرای مربوط، علاوه‏‌بر اینکه استدلال موجه‌ی در دادنامه‌‏های مزبور رؤیت نمی‏‌گردد، شعبه‏‌ی مذکور، برخلاف مصوبه‌‏ی هیئت‏ وزیران، تأمین اعتبار پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی انتخابات را وظیفه‌‏ی آموزش‏ وپرورش می‏داند؛ درحالی‏‌که این استناد، برخلاف نص صریح مواد (۱) و (۳) آیین‏‌نامه‏‌ی ۱۳۷۱۹۶/۴۰۰۱۳ه‍-۱۳۸۷/۸/۸ که تأمین اعتبار حق‏‌الزحمه‏‌ی یادشده را برعهده‏‌ی وزارت‏ کشور و شورای نگهبان که متولی برگزاری امر انتخابات می‏باشند، اعلام کرده است، می‏‌باشد.
حال با توجه به مراتب فوق در صورت تأیید آرای صادرشده از شعبه‏‌ی چهاردهم، عملاً تکلیفی خارج از منطوق مصوبه‏‌ی هیئت‏ وزیران بر آموزش‏ وپرورش وارد خواهد شد؛ زیرا می‏‌بایست مبلغی را بابت حق‏‌الزحمه‏‌ی عوامل اجرایی و نظارتی انتخابات پرداخت نماید که اعتباراتش را وزارت‏ کشور و شورای نگهبان دریافت کرده است (منطوق مواد (۱) و (۳) آیین‏‌نامه)؛ به‏‌ناچار باید از سایر سرفصل‏‌های وزارت آموزش‏ وپرورش که می‏‌بایست صرف تعلیم و تربیت دانش‏‌آموزان شود، پرداخت نماید و این موضوع علاوه‏‌بر این، باعث کسری اعتبارات در پرداخت‏های دولتی خواهد شد.
علی‏‌هذا بنا به موارد فوق‏‌الذکر با توجه به تعارض آرای صدرالاشاره از شعبه‏‌ی ۳ و ۲۷ و ۱۴ دیوان عدالت اداری، استدعا دارد جهت ایجاد رأی وحدت‏‌رویه، موضوع در هیئت‏‌عمومی طرح و نسبت‏‌به نقض دادنامه‏‌های شعبه‏‌ی ۱۴ اقدام فرمایند.
گردش‏کار پرونده‏ها و مشروح آرا به قرار زیر است:
الف: شعبه‏‌ی سوم دیوان عدالت اداری در رسیدگی به پرونده‏‌های شماره۹۰۰۹۹۸۰۹۰۰۰۳۷۳۹۴ و ۹۰۰۹۹۸۰۹۰۰۰۳۷۴۰۲ با موضوع دادخواست آقایان ارژنگ دارایی و حیات‏‌اله صلاحی به طرفیت سازمان آموزش‏ وپرورش استان اردبیل و به خواسته‏‌ی الزام به پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی فعالیت در برگزاری انتخابات هشتمین دوره‏‌ی مجلس شورای اسلامی، به‏‌موجب دادنامه‏‌های شماره۹۱۰۹۹۷۰۹۰۰۳۰۰۹۰۰ و ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۰۳۰۰۸۸۱-۱۳۹۱/۳/۲۱، مفاداً به‏‌شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است:
با توجه به اوراق و محتویات پرونده و مضمون لایحه‏‌ی طرف شکایت، نظر به اینکه مطابق ماده (۱) تصویب‏‌نامه‏‌ی شماره۱۳۷۱۹۶/ت/۴۰۰۱۳ه‍-۱۳۸۷/۸/۸ هیئت ‏وزیران، حق‌‏الزحمه‏‌ی عوامل انتخابات از محل اعتبارات وزارت‏‌کشور و شورای نگهبان است و با عنایت به اینکه اجرای انتخابات برعهده‏‌ی وزارت‏ کشور است و شاکی به‏‌عنوان عامل اجرای انتخابات تحت نظر وزارت‏ کشور فعالیت کرده است، بنابراین قاعدتاً فرمانداری اردبیل مسئول پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی شاکی است و در نتیجه، شکایت توجهی به آموزش‏ وپرورش اردبیل ندارد، قرار رد آن صادر و اعلام می‏‌شود. رأی دیوان قطعی است.
ب: شعبه‏‌ی چهاردهم دیوان عدالت اداری در رسیدگی به پرونده‌‏ی شماره۹۰۰۹۹۸۰۹۰۰۰۳۸۶۲۸ با موضوع دادخواست آقای کلام‏اله وحدانی به طرفیت سازمان آموزش‏ وپرورش استان اردبیل و به خواسته‏‌ی الزام به پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی فعالیت در برگزاری انتخابات هشتمین دوره‏‌ی مجلس شورای اسلامی، به‏‌موجب دادنامه‌‏ی شماره۹۰۰۹۹۷۰۹۰۱۴۰۲۳۴۲-۱۳۹۰/۱۲/۱۷، مفاداً به‏‌شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است:
شکایت آقای کلام‌‏اله وحدانی به طرفیت اداره‏‌کل آموزش‌‏وپرورش استان اردبیل، به خواسته‏‌ی مطالبه حق‏‌الزحمه‏‌ی انتخابات دوره‏‌ی هشتم مجلس شورای اسلامی از توجه به مستندات ارائه‏‌شده از طرف شاکی و نیز مفاد لایحه‏‌ی واصل‏‌شده از طرف شکات که طی آن به همکاری شاکی در انتخابات مورد نظر به‏‌عنوان عضو هیئت‏‌اجرایی اذعان کرده است، وارد تشخیص می‏‌شود؛ لذا این شعبه با وارد دانستن شکایت و اجابت خواسته‏‌ی شاکی، برابر مقررات و آیین‏نامه‌‏ی اجرایی نحوه‏‌ی پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی مجریان و ناظران انتخابات، حکم صادر و اعلام می دارد.
ج: شعبه‌‏ی چهاردهم دیوان عدالت اداری در رسیدگی به پرونده‏‌ی شماره۹۰۰۹۹۸۰۹۰۰۰۳۷۸۷۰ با موضوع دادخواست آقای ایرج غلامی به طرفیت سازمان آموزش‏ وپرورش استان اردبیل و به خواسته‏‌ی الزام به پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی فعالیت در برگزاری انتخابات هشتمین دوره‏‌ی مجلس شورای اسلامی، به‏‌موجب دادنامه‏‌ی شماره۹۰۰۹۹۷۰۹۰۱۴۰۲۰۹۱-۱۳۹۰/۱۲/۷، مفاداً به‌‏شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است:
شکایت شاکی دایر بر الزام به پرداخت حق‌‏الزحمه‏‌ی انتخابات دوره‏‌ی هشتم مجلس شورای اسلامی به‏‌شرح دادخواست، با توجه به محتویات پرونده و مستندات ارائه‏‌شده، مآلاً وارد و درخور پذیرش است؛ زیرا برابر ابلاغ شماره۱۰/ ۱۲/ ۹۳۴۸ صادرشده از فرمانداری خلخال، مشارٌالیه به‏‌عنوان عضو اصلی هیئت‌‏اجرایی تعیین شده است و سازمان طرف شکایت موظف بوده است پس از انجام و حین انجام انتخابات، نسبت‏‌به پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی شاکی مطابق دستورالعمل صادرشده، از محل اعتبار تعیین‏‌شده پرداخت کند و عدم‏‌ارائه‏‌ی بموقع گواهی انجام کار نمی‏‌تواند مُسقِط حق قانونی شاکی و دیگران در عدم ‏پرداخت حق‏‌الزحمه شود و حسب مستندات ارائه‏‌شده، فرمانداری خلخال هزینه‏‌های مربوط را مطابق مقررات در اختیار سازمان طرف شکایت قرار داده است؛ لذا شکایت را وارد تشخیص و به الزام سازمان طرف شکایت به پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی شاکی مطابق مقررات صادر و اعلام می‏‌کند. رأی دیوان قطعی است.
د: شعبه‏‌ی بیست‏‌وهفتم دیوان عدالت اداری در رسیدگی به پرونده‏‌ی شماره۹۰۰۹۹۸۰۹۰۰۰۳۸۷۵۳ با موضوع دادخواست آقای محمدرحیم هدایتی به طرفیت سازمان آموزش‏ وپرورش استان اردبیل و به خواسته‏‌ی الزام به پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی فعالیت در برگزاری انتخابات هشتمین دوره‏‌ی مجلس شورای اسلامی، به‏‌موجب دادنامه‏‌ی شماره۹۰۰۹۹۷۰۹۰۲۷۰۱۸۵۰-۱۳۹۰/۸/۳، مفاداً به‏‌شرح آینده به صدور رأی مبادرت کرده است:
درخصوص شکایت آقای محمدرحیم هدایتی به طرفیت سازمان آموزش‏ وپرورش استان اردبیل، به خواسته‏‌ی پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره‏‌ی هشتم، نظر به اینکه آموزش‏ وپرورش مجری انتخابات محسوب نمی‏‌شود، بلکه یاری‏‌دهنده است؛ مجری انتخابات دو دستگاه ۱- شورای نگهبان، ۲- استانداری (وزارت‏ کشور) است. شاکی اولاً، تعیین نکرده است که از ناحیه‏‌ی کدام دستگاه اعزام شده و ابلاغ گرفته است. ثانیاً، شکایت متوجه آموزش‏ وپرورش نیست؛ لذا شکایت را وارد نمی‏‌داند و به استناد ماده (۸۴) قانون آیین‏‌دادرسی مدنی و به ماده (۲۷) آیین‏‌دادرسی دیوان عدالت اداری و به مواد (۱۳) و (۷) قانون دیوان عدالت اداری، قرار رد دعوا صادر می‏شود. رأی دیوان قطعی است.
هیئت‏‌عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ یادشده با حضور رؤسا، مستشاران و دادرسان شعب دیوان تشکیل شد. پس از بحث و بررسی، با اکثریت آرا به‏‌شرح آینده به صدور رأی مبادرت می‏‌کند.
رأی هیئت ‏عمومی
اولاً، تعارض در آرا محرز است.
ثانیاً، با توجه به حکم مقرر در ماده (۱۱) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۷۸/۹/۷، مبنی‏‌بر اینکه «کلیه‏‌ی وزارتخانه‌‏ها، سازمان‏ها و ادارات و نهادهای قانونی و مؤسسات دولتی و وابسته به دولت و شهرداری‌‏ها و مؤسسات عمومی موظف‏‌اند حسب درخواست وزارت‏ کشور، استانداران، فرمانداران، بخشداران، کارکنان و سایر امکانات خود را تا خاتمه‏‌ی انتخابات در اختیار آنان قرار دهند. بدیهی است مدت همکاری کارکنان مذکور جزء ایام مأموریت نام‏بردگان محسوب خواهد شد» و حکم مقرر در تبصره «۲» ماده (۱۱) قانون مذکور، مبنی‏‌بر اینکه «حق مأموریت کارکنان مذکور از محل اعتبارات سازمان آنان تأمین و پرداخت می‏‌گردد»، کارکنان مراجع مصرح در ماده (۱۱) قانون یادشده که در امر برگزاری انتخابات با درخواست وزارت‏ کشور، استانداری‏‌ها و فرمانداری‏‌ها و بخشداری همکاری می‏‌کنند، استحقاق دریافت حق مأموریت از محل اعتبارات سازمان متبوع خویش را دارند؛ بنابراین آرای شعبه‏‌ی چهاردهم دیوان عدالت اداری به‏‌شماره‏‌های ۹۰۰۹۹۷۰۹۰۱۴۰۲۰۹۱- ۱۳۹۰/۱۲/۷ و ۹۰۰۹۹۷۰۹۰۱۴۰۲۳۴۲-۱۳۹۰/۱۲/۱۷ به‏‌شرح مندرج در گردش‏کار که در رسیدگی به دادخواست اشخاص و به خواسته‏‌ی پرداخت حق‏‌الزحمه‏‌ی فعالیت در امر برگزاری انتخابات، طرح دعوا به طرفیت دستگاه متبوع شکات، یعنی آموزش‏ وپرورش را موجه دانسته است و شکایت را وارد تشخیص داده است، صحیح و موافق مقررات است. این رأی به استناد بند «۲» ماده (۱۲) و ماده (۸۹) قانون تشکیلات و آیین‏‌دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال ۱۳۹۲، برای شعب دیوان و سایر مراجع اداری مربوط در موارد مشابه لازم‌‏الاتباع است.
 

 


ابطال بخشنامه‌ی شماره۱۳۰۹۰۱ مورخ ۱۳۹۳/۱۰/۲۳ وزیرکشور درخصوص مهلت استعفای مدیران اجرایی جهت نامزدی در انتخابات مجلس شورای اسلامی

رأی شماره۴۰۰ مورخ ۱۳۹۴/۴/۸ هیئت‌عمومی دیوان عدالت اداری
کلاسه‌ی پرونده: ۹۳/ ۱۰۴۵
شاکی: آقای زینال زینالی
گردشکار
آقای زینال زینالی با وکالت آقای محمود قمشال و خانم محبوبه قیانوری، به‌موجب دادخواستی ابطال بخشنامه‌ی شماره۱۳۰۹۰۱-۱۳۹۳/۱۰/۲۳ وزیرکشور را خواستار شده و در جهت تبیین خواسته اعلام کرده است که:
«با سلام و عرض ادب
احتراماً به وکالت از سوی شاکی صدرالذکر، مطالبی را به‌شرح ذیل به استحضار می‌رساند:
۱- وزیرکشور در طی نامه‌ای ارسالی به شماره‌ی ۱۳۰۹۰۱-۱۳۹۳/۱۰/۲۳ که به استانداران، معاونین و رؤسای مراکز ابلاغ شده، طی دستورالعملی مقرر داشته است که «با توجه به برنامه‌ریزی‌های صورت‌گرفته برای برگزاری انتخابات و به‌منظور جلوگیری از بروز هرگونه شائبه و شبهه‌ی دخالت مدیران اجرایی در انتخابات، ضروری است به کلیه‌ی مدیران ابلاغ شود که مدیرانی که قصد کاندیداتوری در انتخابات را دارند، می‌بایست حداکثر تا اوایل اسفندماه سال جاری (۱۳۹۳)، نسبت به استعفا از سمت خود اقدام نمایند. بدیهی است استعفای افراد مذکور برای انجام فعالیتهای انتخاباتی، بعد از تاریخ یادشده پذیرفته نخواهد شد.»
۲- از طرف دیگر، بند «الف» ماده (۲۹) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مقرر میدارد: «اشخاص زیر (مدیران اجرایی) از داوطلب شدن در حوزه‌های انتخابی سراسر کشور محروم‌اند مگر اینکه حداقل شش ماه قبل از ثبت‌نام از سمت خود استعفا نموده و به‌هیچ‌وجه در آن پست شاغل نباشند... .»
۳- مضافاً مشخص است که ثبتنام انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه ۱۳۹۴ است.
۴- حال با توجه به مراتب فوق که مشخص شد انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه ۱۳۹۴ است و مطابق بند «الف» ماده (۲۹) قانون انتخابات، مدیران اجرایی میباید شش ماه قبل از ثبتنام، نسبتبه استعفا از سمت خود اقدام بنمایند و لذا دستورالعمل صادرشده از سوی وزیرکشور طی نامه‌ی شماره۱۳۰۹۰۱-۱۳۹۳/۱۰/۲۳، مبنی بر استعفای مدیران اجرایی در اول اسفندماه ۱۳۹۳ (حدوداً یک سال قبل از انتخابات)، مخالف و در تعارض آشکار با قانون مصوب انتخابات مجلس شورای اسلامی بوده است.
لذا از هیئت‌عمومی دیوان، به جهت مغایرت‌داشتن دستورالعمل صادرشده از وزارت کشور با قانون، مستنداً به ماده (۱۰) و بند اول ماده (۱۲) قانون دیوان عدالت اداری، تقاضای رسیدگی و صدور حکم مبنی بر ابطال آن مورد استدعاست. در آخر با توجه به فوریت امر، جهت جلوگیری از تضییع حقوق موکل، تقاضای رسیدگی فوری را دارم.»
متن بخشنامه‌ی مورد اعتراض به قرار زیر است:
«بسمه‌تعالی
استانداران محترم سراسر کشور
معاونین محترم وزیر
رؤسای محترم مراکز
سلام‌علیکم
با توجه به درپیش‌بودن انتخابات دهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی و با عنایت به برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته برای برگزاری هرچه باشکوه‌تر و با شور و نشاط انتخابات و به‌منظور جلوگیری از بروز هرگونه شائبه و شبهه‌ی دخالت مدیران اجرایی در امر انتخابات، ضروری است به کلیه‌ی مدیران ابلاغ فرمایید، آن دسته از مدیرانی که قصد کاندیداتوری در انتخابات مزبور را دارند، می‌بایست حداکثر تا اول اسفندماه سال جاری، نسبت به استعفا از سمت خود اقدام نمایند. بدیهی است استعفای افراد مذکور برای انجام فعالیتهای انتخاباتی، بعد از تاریخ یادشده پذیرفته نخواهد شد.»
در پاسخ به شکایت مذکور، معاون حقوقی مرکز مدیریت عملکرد، بازرسی و امور حقوقی وزارت کشور، به‌موجب لایحه‌ی شماره۳۸۳۸-۱۳۹۴/۱/۲۲ توضیح داده است که:
«سلام‌علیکم
با احترام، بازگشت به ابلاغیه‌ی شماره۹۳۰۹۹۸۰۹۰۵۸۰۰۲۰۷ موضوع پرونده‌ی کلاسه‌ی ۹۳/۱۰۴۵-۱۳۹۳/۱۲/۲۰، درخصوص دادخواست آقای زینال زینالی به خواسته‌ی «ابطال دستورالعمل شماره۱۳۰۹۰۱-۱۳۹۳/۱۰/۲۲ وزیرکشور»، بدینوسیله در جهت رد دادخواست شاکی، نکات ذیل را به استحضار مقام قضایی میرساند:
ایراد ماهوی:
مطابق مفاد بند «۷» ماده (۲۱) اصلاح آیین‌نامه‌ی اجرایی قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۹۰/۸/۲۲ که مقرر شده است: «ارائه‌ی گواهی رسمی مبنی‌بر تأیید قبول استعفا و عدم‌اشتغال در پست و مقام و مشاغل موضوع ماده (۲۹) قانون»، صادرکنندگان این آیین نامه با آوردن این بند به اهمیت قبول استعفا از طرف مقام تأییدکننده اشاره کردهاند. مسلم است همانطورکه مقام صادرکننده، حکم انتصاب را صادر میکند، نسبت به پذیرفتن یا نپذیرفتن استعفا مجاز بوده و حکم قانونی مبنی بر اینکه مقامات مسئول مکلف به پذیرفتن استعفا میباشند، وجود ندارد. نتیجه اینکه مطابق صریح قوانین و مقررات پیشگفته، به صراحت قبول استعفا را از طرف مقامات مجاز برای مدیران ضروری شناخته است؛ همچنان‌که تبصره‌های «۲» و «۳» ذیل ماده (۲۹) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، به صراحت، ثبت نام در انتخابات را منوط به پذیرش و قبول استعفا و ارائه‌ی گواهی معتبر، مشروط کرده است؛ لذا صدور این ابلاغیه کاملاً قانونی و در حدود اختیارات صادر شده است.
علی‌هذا با توجه به مطالب و مستندات معنونه‌ی صدرالذکر، تقاضای رد دادخواست شاکی مورد استدعاست.»
هیئت‌عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ یادشده با حضور رؤسا، مستشاران و دادرسان شعب دیوان تشکیل شد. پس از بحث و بررسی، با اکثریت آرا به‌شرح آینده به صدور رأی مبادرت می‎کند.
رأی هیئت‌عمومی
مطابق بند «الف» ماده (۲۹) قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی اصلاحی سال ۱۳۹۰، اشخاص موضوع این بند از داوطلب‌شدن در حوزه‌های انتخابیه‌ی سراسر کشور محروم اعلام شده‌اند مگر اینکه حداقل ۶ ماه قبل از ثبتنام از سمت خود استعفا نموده و به‌هیچ‌وجه در آن پست شاغل نباشند. نظر به اینکه انتخابات دهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سال ۱۳۹۴ برگزار خواهد شد، ولیکن وزیرکشور در بخشنامه‌ی شماره۱۳۰۹۰۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۳، مهلت ۶ ماه مقرر برای استعفا را افزایش داده است و در بخشنامه تاکید کرده است که مدیران موضوع بخشنامه، حداکثر تا اول اسفندماه ۱۳۹۳، بایست نسبت‌به استعفا از سمت خود اقدام کنند و این امر مغایر حکم مقرر در بند «الف» ماده (۲۹) قانون صدرالذکر است؛ بنابراین بخشنامه‌ی مورد اعتراض، مستند به بند «۱» ماده (۱۲) و ماده (۸۸) قانون تشکیلات و آیین‌دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال ۱۳۹۲ ابطال می‌شود.
 

 


گزارش خطا
ارسال نظرات
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰